۱۳۹۳ تیر ۲۲, یکشنبه

استالینیسم (41)

دیالک تیک پدیده و ماهیت
پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری

فصل چهارم
فنومنولوژی استالینیسم شوروی
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی

IV
 پدیده و ماهیت

·        توخالی و مثله کردن روابط دیالک تیکی نیز خود را در رابطه تفکر استالینیستی با عناصر شعور تجربی و نظری (امپیریکی و تئوریکی)  نمایان می سازد.
·        ماهیت واقعیات امور، نه آن سان که مارکس ببرکت تحلیل پدیده های مورد نظر تعیین می کرد، بلکه بمثابه چیزهای حاضر و آماده و تام و تمام تلقی می شود و به شکل «قوانین» کلیشه ای و ثابت در زرادخانه استالینیستی مطرح می گردد.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک پدیده و ماهیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
   
·        این طرز تفکر با پیامدهای زیرین همراه بوده است :

پیامد اول

·        وقتی که محتوای هر چیز و تفسیر و ارزیابی آن معلوم از قبل تلقی شود و فرمولوار در اختیار متفکر گذاشته شود، پدیده های جهان تجربی بطور اوتوماتیک بی ارج و ارزش می گردند.
·        پدیده ها دیگر نه بمثابه مواد لازم برای کار پرمشقت و خلاق نظری (تئوریکی) پیاپی نو شونده، بلکه بمثابه چیزهای فرعی تصویرگونه متغیری در می آیند، که در بهترین حالت، به درد تصدیق براهین معلوم از قبل می خورند.

پیامد دوم

·        بی اعتبارسازی تجربه گرائی (امپیریسم)، به مثابه متدی که برای استخراج معارف علمی بر تجارب بشری تکیه می کند، به احرافات نظری زیرین منجر می شود:

الف

·        به اکلکتیسیسم در انتخاب، طرح و تفسیر فاکت ها

·        (اکلکتی سیسم بطور کلی عبارت است ازآمیختن مکانیکی عناصر فکری مختلف با هم.
·        ما زمانی با اکلکتی سیسم فلسفی سر و کار داریم که کسی تئوری ها، نظرات و قبل از همه عناصر و تزهای سیستم ها و جریانات فلسفی مختلف را بدون تلاش در جهت ترکیب خلاقانه آنها و بدون بر طرف کردن تناقضات منطقی آنها، با هم مخلوط کند و سیستم من در آوردی «جدیدی» را بوجود آورد. مترجم)

ب

·        به برقرارسازی روابط علی (علت و معلولی) فوق العاده سست میان نکات و گشتاورهای انتخاب شده از واقعیت.

ت
·        به صرفنظر کردن از اولین الزامات هر علمیتی
·        یعنی به صرفنظر کردن از در نظر گرفتن همه جانبه چیزها  

پیامد سوم

·        به اختلاطی از تفاسیر ماهوی و احکام تجربی.

·     بدین طریق، ارزش هائی از قبیل «هومانیسم سوسیالیستی»، «توسعه و شکوفائی حقوق خلقی»، «توسعه همه جانبه شخصیت کلی» که ماهیت جامعه پرولتری را تشکیل می دهند، به مثابه واقعیت تجربی بلاواسطه قلمداد می شوند.




·        خطوط خودویژه و تکرار شونده ای از این قبیل در تفکر استالینیستی نمی توانست نهایتا بر انتظاراتی که از متفکران منفرد می رفت، بی تأثیر بماند و نتیجتا سیمای روشنفکران را تعیین نکند.

·        از آنجا که برای محققین ـ در حول و حوش علوم اجتماعی ـ در هر حال، فقط تصویرسازی تجربی از «قوانین» از قبل تعیین شده و از کلیشه های آموزش (استالینیستی) و لذا وظیفه پاورقی نویسی باقی می ماند، شیوه برخوردی توسعه می یابد و رایج می شود که می تواند پوزیتیویسم مارکسیستی نامیده شود.

·     (پوزیتیویسم جریان ایدئالیستی ـ ذهنی و ماهیتا اگنوستیسیستی فلسفه بورژوائی در قرن 19 و 20 میلادی بوده است.
·        نام «پوزیتیویسم» ـ بمعنی محدود کلمه ـ برای نامیدن موضعگیری اساسی معرفتی ـ نظری و متدئولوژیکی ئی بکار می رود که تنها دسترس پذیرها را، یعنی حقایق امور «مثبت» (قابل ادراک) حاصله از طریق مشاهده را منبع و سرچشمه هر شناختی می داند. مترجم)

·        وظیفه دانشمندان در قلمرو استالینیسم ـ ظاهرا ـ عبارت بوده  از پر کردن چارچوب داده شده با مواد منتخب.
·        آن سان که به درد تصدیق حتی دلایل ادعا شده نمی خورد.
·        دستیاری فکری ئی که از کارآئی خلاق خالی بوده و اصولا ایمان و تبحر خاصی لازم نداشته و می توانست توسط متخصصین حاضر به یراق عملی شود.

·        محققین منفرد بمثابه مدیر مواد آموزشی عمل می کردند.
·        خویشاوندی آنها را با تیپ بوروکراتیک روشنفکریت اداری از فرسنگ ها می شد، تشخیص داد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر