۱۳۹۳ تیر ۱۲, پنجشنبه

استالینیسم (40)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری

فصل چهارم
فنومنولوژی استالینیسم شوروی
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی

III
وجود و شعور
  ادامه

13
·        یکجانبه سازی ابتکار عمل که با مستقل گشتن رهبر از پایگاه اجتماعی اش انطباق دارد، خود کوشی فرمان پذیران را ـ در نهایت ـ (درست بر خلاف نظر لنین، مبنی بر خود پروری پیشرونده ی مولدین) نه تنها توسعه نمی دهد، بلکه برعکس، در نطفه خفه می سازد.

14
·        اینکه چنین رابطه ای ـ سرانجام ـ با شکوفائی و بهسازی تولید و با بلوغ مدنی خود کارگران در تضاد قرار خواهد گرفت، از قبل معلوم بوده است.

15
·        اینجا هم دیده می شود که چگونه فرضیه «دنباله روی شعور از وجود» بمثابه فرضیه در عامیت منجمد و مرده خویش، غلط از آب در می آید و نتیجه معکوس می دهد.

16
·        بدین طریق ورق برمی گردد و ایده ها و حاملین ایده ها بمثابه «نیروی محرکه» جامعه جا زده می شوند.

·        (این به معنی وارونه گی «دنباله روی شعور از وجود» است.
·        متد فکری اما همان متد سابق است.
·        همان متد متافیزیکی و ضد دیالک تیکی سابق است.
·        فقط در سلسله مراتب وابستگی، یعنی در رابطه واره ارباب و نوکر، نقش ها وارونه شده اند.
·        قبلا وجود همه کاره بود و شعور دنباله رو کور و اکنون شعور همه کاره است و وجود هیچکاره و سرسپرده و فرمانبر. مترجم)

17
·        بدین سان است که اوبژکتیویسم ماتریالیستیِ سختگیر بار دیگر در کنار سوبژکتیویسم یکجانبه قرار می گیرد و بالاخره خدمات و دستاوردهای یک دوره کامل در نظام شوروی به حساب یک فرد تنها، یک «رهبر و مراد» بزرگ گذاشته می شود.

·        (لفبرور از «سوبژکتیویسم جزمگرا»، هربرت مارکوزه از «ولونتاریسم مطلقه» و ژان پل سارتر از «ایدئالیسم ولونتاریستی» سخن می گویند.
·        ما در بحث پیرامون جانبداری «مارکسیستی» به این جنبه تفکر استالینیستی برخواهیم گشت.)

18
·        عمل مخالفین ظنی و واقعی سیاست استالینیستی هم ـ همانطور که پروتوکل های دادگاه های نمایشی نشان می دهند ـ با اطمینان بی خلل بمثابه گرایش سوبژکتیف خدعه آمیز قلمداد می شود.
·        اینجا هم از اشتباه و از تصمیمگیری عینی، دیگر حتی سخنی بر زبان رانده نمی شود.
·        صحبت فقط و فقط از نیت خائنانه پیش اندیشیده ی بی غل و غش است.

19
·        مخالفین سیاست استالینیستی بمثابه شیطان و دار و دسته اش تلقی می شوند، که روزی ملائکه ی مقرب بوده اند و بعد از درگاه باری تعالی رانده شده اند.

20
·        آنها تصویر منفی رهبر و دار و دسته رهبر تلقی می شوند، که از امتیاز اجتماعی وکالت تام بی حد و مرز به همان اندازه برخوردارند، که خود رهبر و دار و دسته اش.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر