۱۳۹۳ تیر ۱۶, دوشنبه

جفنگیات اجنه در « جهان» جیم و جاک (22)


صفحه فیسبوک حوریه
گاف سنگزاد 

خوشحال باش و فقط برای خودت زندگی کن
ویلیام شکسپیر

·        اگر منظور شکسپیر و حریف، همان باشد که ما حدس می زنیم، یعنی اگر منظورش بی اعتنا به نظر و قضاوت این و آن زندگی کردن باشد، می توان گفت که در قرون وسطی فئودالی ایران نیز همین نظر را اهل طریقت و ریاضت و عرفان نمایندگی کرده اند.

1

·        روایت می کنند:
·        شمس تبریزی از روستائی گذر داشت که مردم از فرط علاقه و احترام به دنبالش افتاده بودند.
·        مراد اهل طریقت متوجه می شود.
·        بعد می ایستد و پای درختی به ادرار می پردازد.
·        مردم با مشاهده شیوه رفتار شمس روی برمی گردانند و پی کسب و کار خود می روند.
·        شمس زیر لب می گوید:
·        کسانی که به پنداری به دنبال کسی می روند، به ادراری از او روی برمی گردانند.
·        (نقل به مضمون)

2
خوشحال باش و فقط برای خودت زندگی کن

·        کسی که در سنت اهل طریقت و ریاضت و عرفان، «فقط برای خودش زندگی کند»، هرگز نمی تواند «خوشحال باشد.»
·        حتما ویلیام و یا حریف می خواهد بداند، به چه دلیل ما به این نظر رسیده ایم.

3
·        دلیل ما تجارب شخصی روزمره ما ست:
·        ما دیری است که قید «زندگی کردن» را ـ چه برای خود و چه برای کسی دیگر ـ بطور کلی زده ایم، تا حتی المقدور از حقیقت عینی دفاع کنیم.
·        نتیجه اش این شده که جز تف و توهین و پارس و پرخاش از هر رهگذری چیزی به نصیب نمی بریم.
·        دیری است که حتی لبخند بی رمقی بر لب خشک خود ندیده ایم، چه رسد به خوشحالی.

4
خوشحال باش و فقط برای خودت زندگی کن

·        کسانی که ـ بر خلاف ما ـ «زندگی می کنند»، اگر به اندرز شکسپیر و یا حریف، عمل کنند، باید از گرسنگی بمیرند.
·        فرض کنیم که پاسبانی و یا ژاندارمی با لباس آشپزی و یا کارمند بیمه و یا بانکی با لباس عمله ای به سر کار برود. یعنی «فقط برای خودش زندگی کند.»
·        مستخدم کلانتری و ژاندارمری و بیمه و بانک حتی به محوطه کلانتری و ژاندارمری و بیمه و بانک راهش نمی دهد، چه رسد به خود کلانتری و ژاندارمری و بیمه و بانک.

5
·        عکس اینهم صادق است و حریف ظرفشوئی به چشم خود دیده است.
·        زنی آواره  از خطه شوراها برای ظرفشوئی در رستورانی با کفش و لباس و سر و وضع مرتبی می رود.
·        طرف فکر می کرد که اگر کسی شیک بپوشد، در متروپول های سرمایه داری عزت و احترام خارق العاده درو می کند.
·        حریفبه چشم خود دیده است که نه عزت و احترام، بلکه طعنه و تمسخر درو می کرد.

·        اکنون باید از خود پرسید که ایراد بینشی ویلیام کجا ست که دچار این خبط و خطا شده است؟

6
فقط برای خودت زندگی کن

·        ایراد بینشی ویلیام فراموش کردن دیالک تیک فرم و محتوا و نقش تعیین کننده ی محتوا در این دیالک تیک است.
·        بعضی ها فکر می کنند که دیالک تیک مارکسیستی ـ لنینیستی فقط برای پوز دادن است و بعضی های دیگر حتی تصور می کنند که فقط برای تغییر جامعه و جهان است.
·        یکی در این میان که از جانش سیر شده باشد، بهتر است به این جماعت خرفت و خر بگوید که عمر خود را با این خیالات توخالی تلف نکنند.
·        به جای خیالبافی، دیالک تیک ماتریالیستی را تمرین کنند و بیاموزند و بکار بندند تا مثل آدمی زاد زندگی کنند و مثل خر نمیرند.

7
فقط برای خودت زندگی کن

·        اگر ویلیام و یا حریف از دیالک تیک فرم و محتوا خبر داشت، می دانست که فرم زندگی را محتوای آن تعیین می کند.
·        کسی با بی اعتنائی به محتوای زندگی اش نمی تواند فرم دلبخواهی برای آن تعیین کنند و ضمنا خوشحال هم باشد.


·        به قول حکیم مارکسیست ـ لنینیستی به نام گئورگ لوکاچ، سرچشمه هر خریت و خیانت و خبط و خطا و نهایتا شکستی در بی اعتنائی به دیالک تیک ماتریالیستی است.
·        فرق نمی کند که این فرد ادوارد برنشتاین باشد و یا ادوارد شیوادناتزه.

·        هستی بطور کلی شهر هرت نیست تا هر کس «برای خودش زندگی کند» و سرخوش و خوشحال باشد.
·        آزادی در شناخت ضرورت است.
·        اختیار در شناخت جبر است.


·        به قول به آذین، «زندگی در لا به لای دیوارهای جبر و یا ضرورت صورت می گیرد.»

·        آزادی هر کس به اندازه شناخت او از قوانین و قانونمندی های عینی (جبر و یا ضرورت)  هستی است.
·        ذره ذره هستی قانونمند است.
·        بهتر هم همین است. 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر