۱۳۹۳ تیر ۲۴, سه‌شنبه

تضاد (10)


پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

7
تضادهای دیالک تیکی مهم
 ادامه

2
تضاد های داخلی و خارجی

الف
تضاد داخلی

·        از تضاد داخلی وقتی صحبت می شود که هر دو قطب تضاد در چارچوب یک چیز، یک روند، یک سیستم و غیره، یعنی در داخل یک کیفیت واحد قرار داشته باشند، یعنی حوزه عمل آن از مرزهای این کیفیت معین فراتر نرود.

·        تضادهای زیر را می توان به عنوان مثال برای تضاد داخلی ذکر کرد:

1
·         تضاد میان توارث و تطبیق

2
·         تضاد میان روندهای سوخت و ساز، در موجودات زنده

3
·        تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا، در داربست نظام اجتماعی سرمایه داری

ب
تضاد خارجی

·        تضاد خارجی تضادی است که هر دو قطب تضاد به چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های مختلف تعلق دارند.

·        به عنوان مثال می توان به تضادهای خارجی زیر اشاره کرد:

1
·         تضاد میان ارگانیسم و محیط زیست

2
·        تضاد میان طبیعت و جامعه


·        تضادهای داخلی و خارجی جدا از یکدیگر وجود ندارند.

1
·        تضادهای داخلی و خارجی بر یکدیگر تأثیر متقابل می گذارند.

2
·        تضادهای داخلی کیفیت و ماهیت چیزها را تشکیل می دهند و نیروهای محرکه تعیین کننده برای حرکت و توسعه آنها محسوب می شوند.

3
·        تضادهای خارجی ـ برعکس ـ نحوه و نوع توسعه همه جانبه تضادهای داخلی را تحت تأثیر قرار می دهند.

4
·        تضادهای خارجی می توانند تأثیر مثبت و یا منفی بر توسعه همه جانبه تضادهای داخلی بگذارند.

5
·        اما توسعه هر سیستم مادی ـ در هرحال ـ مشروط به تأثیر متقابل تضادهای داخلی و خارجی است.

6
·        تمیز تضادهای داخلی و خارجی امری نسبی است.
·        داخلی و یا خارجی بودن یک تضاد بسته به پیوند  و سیستم مختصات مربوطه است.

7
·        مثلا تضاد میان توسعه سوسیالیستی در آلمان دموکراتیک و حاکمیت امپریالیسم و میلیتاریسم در آلمان فدرال از نقطه نظر توسعه آلمان دموکراتیک یک تضاد خارجی است.
·        اما از نقطه نظر توسعه کل آلمان یک تضاد داخلی است که حل آن برای آینده ملت آلمان از اهمیت تعیین کننده برخوردار است.

3
تضاد های ماهوی و غیر ماهوی
(تضادهای اصلی و فرعی)

·        در انبوهه تضادها باید میان تضادهای ماهوی و غیرماهوی فرق گذاشت.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک پدیده و ماهیت (نمود و بود) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری    

·        تضاد ماهوی را که تعیین کننده خصلت و توسعه پدیده مربوطه است و باقی تضادهای این انبوهه تضادها تابع آنند، تضاد اصلی نیز می نامند.

·        تضادهای فرعی تضادهائی را می نامند، که حاوی مشخصات زیرین اند:

1
·        تضادهائی که در پیوند مربوطه غیرماهوی اند.  

2
·        تضادهائی که برای توسعه ی پدیده، تأثیر تعیین کننده ای اعمال نمی کنند.  

3
·        تضادهائی که که تابع تضاد اصلی اند.

4
·        تضادهائی که که حل آنها به حل تضاد اصلی وابسته است.

·        برای تأثیرگذاری آگاهانه و فعال بر روند توسعه، کشف تضاد اصلی از اهمیت بزرگی برخوردار است.

1
·        زیرا حل بقیه تضادهای سیستم، وابسته به حل تضاد اصلی اند.

2
·        این استنتاج متدئولوژیکی نه تنها برای پژوهش علمی بطور کلی اهمیت دارد، بلکه برای تعیین استراتژی و تاکتیک حزب مارکسیستی ـ لنینیستی در مراحل گونه گون مبارزه انقلابی نقش مهمی بازی می کند.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر