۱۳۹۳ خرداد ۱۹, دوشنبه

استالینیسم (36)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری

فصل چهارم
فنومنولوژی استالینیسم شوروی

بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی

 II
رابطه «ماتریالیسم»  با «ایدئالیسم»

·        اکنون «ماتریالیسم» و «ایدئالیسم»، بی وساطت دیالک تیک، محتوای شان بمثابه اضداد بلورین منجمد و بی تحرک جلوه می کند و در جدائی متقابل، غنای ساختاری «ماتریالیسم» و «ایدئالیسم» بر باد می رود.

1
·        علاوه بر این، با تفسیر دست و دل بازانه از تاریخ، هر کدام از آندو موضعگیری، به طبقات اجتماعی مختلفی نسبت داده می شود:

الف
·        «ماتریالیسم» موضع طبقات بالنده و مترقی قلمداد می شود.

ب
·        «ایدئالیسم» اعتقاد طبقات حاکم در حال سقوط اعلام می گردد.

2
·        این تفسیراستالینیستی از ماتریالیسم و ایدئالیسم، نه با نقش «ایدئالیسم» ترانسندنتال آلمان انطباق دارد و نه با «ایدئالیسم» سوبژکتیویستی انگلوساکسنی ـ فرانسوی.

3
·        با قرار دادن «ماتریالیسم» و «ایدئالیسم»، بلحاظ طبقاتی در مقابل یکدیگر، معیار تعیین کننده عامی تشکیل می گردد، که شاخص رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی است و در موارد بعدی نیز سر و کله اش پیدا خواهد شد.

4
·        تفکری که در آن دیالک تیک مسخ و مثله و مخدوش شده باشد، در عناصر ناهمساز خود از هم می گسلد و متلاشی می گردد.

5
·        آنگاه وجود و شعور، ماتریالیسم و ایدئالیسم، پیشرفت و پسرفت ـ بمثابه عناصر منجمد و بی پیوند ـ رو در روی یکدیگر قرار می گیرند.

6
·        رابطه دوست ـ دشمن بنیادین معتبر در واقعیت سیاسی به مقوله های تفکر نیز منتقل می شود.

7
·        (در تز هنوز تا به آخر نیندیشیده که بنا بر آن، در عصر همزیستی سیاسی دو سیستم جهانی بزرگ، «همزیستی معنوی» نمی تواند وجود داشته باشد، تفکر مستثنی ساز زمان استالین حفظ شده است.
·        این اندیشه نیز که با همزیستی عملی، مبارزه نظری قطع نمی شود، بلکه برعکس، فرم های دیگری به خود می گیرد و به جای رویاروئی نظامی مستقیم سیستم های جهانی، رویاروئی درعرصه اقتصادی و در عرصه های توسعه اجتماعی و معنوی خلق ها ادامه می یابد، بدان معنی است که هر استفاده از میراث معنوی بزرگ، یعنی میراث کل بشریت نیز به معنی فرمی از همزیستی معنوی و انتقادی با محیط زیست محسوب می شود.)

8
·        به جای تضاد دیالک تیکی پدیده ها، ضدیت خشک و منجمد     آنها می نشیند.

9
·        تفکر از مرحله دیالک تیکی به دره دوئالیسم پرت می شود، یعنی به مرحله فرم های تفکر ما قبل مارکسیستی.

10
·        تفکر غیر دیالک تیکی همواره تفکری غیرتاریخی نیز هست.

11
·        با در مقابل هم قرار دادن «ماتریالیسم» و «ایدئالیسم»، مسائل زیر نادیده گرفته می شوند:

الف
·        این مسئله که ایدئالیسم از زمان شکوفائی خود در قرن هجدهم میلادی، توسعه غول آسائی را از سر گذرانده است.

ب
·        این مسئله که هم ایدئالیسم ترانسندنتال و هم ایدئالیسم ذهنی را باید در انشعاب آنها به مکاتب مختلف در نظر گرفت.

12
·        در نتیجه، برخی از مکاتب یاد شده در چشم فلاسفه شوروی، دو باره همانند یک تئوری شناخت «ماتریالیستی» جلوه می کنند.
·        از آنجمله است، «اطلا تئوری» «سیبرنتیکی» صوری شسته ـ روفته معاصر که میهنش عمدتا ایالات متحده آمریکا ست.
·        (ما بعدا به این مسئله برخواهیم گشت.)

13
·        آموزش استالینیستی یاد شده نسبت به تئوری «ماتریالیسم» نیز برخورد غیر تاریخی دارد.

·        (برخورد غیر تاریخی داشتن به چیزی به این معنی است که آن چیز در پیدایش، رشد، توسعه و تکاملش در نظر گرفته نمی شود.
·        بلکه بیشتر بمثابه چیزی مطلق، کامل و به اتمام رسیده تلقی می شود. مترجم)

14
·        طرز برخورد به مفاهیم «ماده»، «مادی»، «وجود» و غیره در فلسفه «اداری» تا همین امروز چنان است که مراحل بکلی مختلف تفکر جدیدتر ـ بطور بی پیوند ـ در کنار یگدیگر قرار داده می شوند.
·        برای مثال، می توان به اختلاط مغشوش تصورات بسیار متفاوت در زمینه مفهوم «ماده» در کتابی که تحت عنوان «درسنامه مقدمات مارکسیسم ـ لنینیسم» (1960) از روسی به آلمانی ترجمه شده، اشاره کرد.

15
·        در این کتاب، نخست با استناد به لنین می آید:
·        «مفهوم «ماده» در ماتریالیسم فلسفی مارکسیستی به معنی وسیع کلمه مورد استفاده قرار می گیرد.
·        مفهوم «ماده» شامل همه چیزهائی می شود که در خارج از شعور و مستقل از آن وجود دارند.»
·        «درسنامه مقدمات مارکسیسم ـ لنینیسم»، جلد 1، ص 26)

·        آیا اینجا منظور از ماده، واقعیت بطور کلی است؟

·        آیا منظور، همه آن چیزهائی است که می توانند موضوع شعور (فردی) قرار گیرند؟

16
·        اما در جمله بعدی بدون مقدمه و بطور ناگهانی می آید:
·        «کلیه علوم که به تحقیق و پژوهش واقعیت عینی می پردازند، به بررسی ماده و خواص و حالات آن مشغول اند.»
·        «درسنامه مقدمات مارکسیسم ـ لنینیسم»، جلد 1، ص 27)

·        واقعیت، اینجا بطور ناگهانی به خطه ماده فیزیکی کوچ می کند.
·        چون فقط ماده فیزیکی است که می تواند دارای «خواص و حالات» باشد.

·        (مقوله انتزاعی ماده که نمی تواند خواص و حالات مادی داشته باشد. مترجم)

17
·        چند سطر بعد به همان معنا می آید:
·        «ماده خلق ناپذیر و فنا ناپذیر است.
·        ماده در تغییر مدام است.
·        ولی حتی ذره ای از آن نمی تواند در روندهای فیزیکی، شیمیائی و غیره نابود گردد.»
·        «درسنامه مقدمات مارکسیسم ـ لنینیسم»، جلد 1، ص 28)

18
·        طولی نمی کشد که «ماده» ـ بی مقدمه ـ به «مادی» بدل می شود:
·        «دنیا تصویری از تنوع رنگارنگ عرضه می کند :
·        طبیعت معدنی و آلی، پدیده های فیزیکی، روندهای شیمیائی، روندهای حیاتی در عالم نباتات و جانوران، حیات اجتماعی.»
·        «درسنامه مقدمات مارکسیسم ـ لنینیسم»، جلد 1، ص 28)  

19
·        وحدت این پدیده های متنوع «در این است که روندها و پدیده های متنوع بی پایان در جهان، تشکیل دهنده حالات مختلف، خواص و فرم های نمودین مختلف ماده را تشکیل می دهند.
·        به قول انگلس، «وحدت واقعی جهان در مادیت آنها ست.»
·        وحدت جهان در این نیز هست که شعور به جهان مادی تعلق دارد، جهان مادی ئی که ما را در برگرفته است.
·        و شعور به جهان دیگر تعلق ندارد، بلکه مشخصه خاص ماده است.»
·        «درسنامه مقدمات مارکسیسم ـ لنینیسم»، جلد 1، ص 29)

20
·        کلیه این تصورات ناپیگیر و تبدیل پذیر به یکدیگر از «ماده» و «مادی»، از طبیعت و جامعه، که خود «شعور» نیز بنا بر اعترافات به عمل آمده، بدان تعلق دارد، راه را بزور بازو برای پیدایش یک مفهوم عام، فراگیر و صاف ساز باز می کنند و همه اغتشاش ها را از سر راه برمی دارند:
·        راه را برای پیدایش مفهوم واقعیت، بمثابه موضوع یک رئالیسم خالی از تحریف و گشاده رو به جهان باز می کنند.

21
·        در پی کشف چنین مفهومی به سراغ لنین نیز می روند، که بنوبه خود از مفهوم سنتی ماده فارغ نبوده و لذا در سرگیجه آیندگان بی تقصیر نیست:
·        «ماده یک مقوله فلسفی است، برای مشخص کردن واقعیت عینی که در احساس های انسانی وجود دارد، که بوسیله احساس ها کپی می شود، عکسبرداری می شود، تصویر برداری می شود و مستقل از آنها وجود دارد.»
·        «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم»، «مجموعه آثار لنین» جلد 16، ص 124)

21
·        لنین اینجا بنا بر غریزه مطمئن، احساس می کند که مفهوم «ماده» ـ در واقع ـ  فقط دارای ارزش علامتی است، برای آنچه که مورد نظر است، یعنی برای واقعیت بمثابه کل، بمثابه طبیعت و آنچه که دست پخت انسان است.
·        اما این اندیشه، که واقعیت «در احساس های انسانی وجود دارد» از برگشت به حسگرائی انگلیسی ـ فرانسوی آغازین در قرن هفدهم و هجدهم میلادی حکایت می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر