۱۳۹۳ خرداد ۱۵, پنجشنبه

استالینیسم (35)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری

فصل چهارم
فنومنولوژی استالینیسم شوروی
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی


رابطه «دیالک تیک» با «ماتریالیسم»  
در تفکر استالینیستی  

گشتاور سوم
ادامه

10
·        این سنگینتر کردن کفه ترازو به نفع ماتریالیسم و یا دیالک تیک (یکی از دو جزء ماتریالیسم دیالک تیکی)، بطور بی واسطه به معانی زیرین است:

الف
·        این اولا به معنی نادیده گرفتن کلی اصول یک برخورد علمی، اسلوبی (متدیکی)، همه جانبه نگر، آزاد و واقع بین با موضوعات مورد بررسی است.

ب
·        این ثانیا به معنی خم و راست کردن دیالک تیک و متناسب کردن آن با فرم مطلوب مورد نظر است.

ت
·        این ثالثا به معنی استفاده از دیالک تیک، بمثابه جواز بی دردسر، برای رسیدن به اهداف زیر است:

1
·        برای توجیه رفتار نوسان آمیز بی اراده.

2
·        برای توجیه همرنگ سازی خود با محیط.

3
·        برای توجیه رفتار اکلکتیکی با جهان اشیاء.

·        (منظور از رفتار اکلکتیکی، چیدن دلبخواهی از هر چمن اندیشه گلی و و جا زدن آن به نام خویش است.
·        اکلکتیسیسم ـ بطور کلی ـ عبارت است ازآمیختن مکانیکی عناصر فکری مختلف با هم.
·        ما زمانی با اکلکتیسیسم فلسفی سر و کار داریم که کسی تئوری ها، نگرش ها و قبل از همه، عناصر و تزهای سیستم ها و جریانات فلسفی مختلف را بدون تلاش در جهت ترکیب خلاقانه آنها و بدون بر طرف کردن تناقضات منطقی موجود، با هم مخلوط کند و سیستم من در آوردی «جدیدی» را بوجود آورد. مترجم)

·        مراجعه کنید به اکلکتیسیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

4
·        برای توجیه بی بند و باری و بی دقتی در مفهوم سازی، طبقه بندی و برقراری پیوند میان قضاوت ها، کشف روابط علی و غیره.

5
·        برای نادیده گرفتن دلیل کلیدی.

6
·        برای وارد کردن تأملات حسابگرانه در استدلال.

7
·        برای خشکاندن زبان.

8
·        برای مغروق و مغشوش کردن مواد مورد بررسی در اکلکتیسیسم دست و پاگیر بی پرنسیپ است.

*****

11
·        این امر، به عبارتی کوتاه، به معنی قطع رابطه با اصل کلیت مشخص لنین بوده است.

12
·        تحت سیطره استالینیسم خود دیالک تیک مکتبی مارکسیسم «اداری» شده تحت اشغال قرار می گیرد.

13
·        دیالک تیک مکتبیِ مارکسیسم «اداری» شده سلب سیالیت می شود، هم می کشد، فرمولواره می شود، به قوانین بی ربط به واقعیات امور مبدل می شود، که قوانین زیر از آنجمله اند:

الف
·        «پیوند پدیده های واقعیت عینی»

ب
·        «گذار از تغییرات کمی به کیفی»

ت
·        «وحدت و مبارزه اضداد»

پ
·         «نفی نفی.»

14
·        در حالیکه تبر بر رابطه دیالک تیک پیکاو و جستجوگر و کشاف مارکسی با جهان فرود می آید و هر نوع خودویژه ی تفکر فردی متفکران تا ترمینولوژی، در قالب های از پیش ساخته آموزش مجاز ریخته می شود، ذوب می شود و از تفکر فقط تته پته ترس و لرزآمیز مفهومیت توخالی باقی می ماند، مفاهیم، پیشداوری ها و ارزشگذاری های مربوط به آنان زندگی خاص خود را در کنار واقعیت عینی و چه بسا به جای واقعیت عینی آغاز می کنند.

15
·        اتفاقا،همین زندگی شبحگونه هراس انگیز، آنها را در مقابل هر انتقاد، روئین تن و ضد گلوله می سازد، اگرچه تضاد میان آموزش و واقعیت عینی به تجربه احساس می شود.

16
·        تحریف دیالک تیک، خود را در مبارزه نقل قول بازانه بی اعتنا به زندگی طلاب، در کشیدن مکرر پای مراد و پیر طریقت به میدان بحث، در «دگماتیسم» احکام ـ با اوپورتونیسم اسلوبی (متدیکی) همزمان ـ و خلاصه در رابطه ی بیگانه گشته متفکر با موضوع و مورد مربوطه عیان می سازد.

·        مراجعه کنید به دگماتیسم (جزمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

17
·        اینکه بدین طریق، بی کمترین تردید، آموزش مارکسیستی بی اعتبار و رسوا می شود و پیشرفت علوم منفرد صدمه و زیان و آسیب می بیند، نمی توانست برای خود استالین معلوم نباشد.

18
·        چون کسی جز خود استالین نیست که در اثر واپسین خود، تحت عنوان «مارکسیسم و مسائل زبان شناسی» (1950)، علیه «آموزش کلمه به کلمه و توراتی» گرد و خاک چشم کورکن بپا می کند:
·        «هر انتقاد کوچک از چند و چون چیزها در زبان شناسی شوروی، هر تلاش تردید آمیز کوچک ـ حتی ـ از سوی محافل رهبری تعقیب و در نطفه خفه می شود.
·        به دلیل موضعگیری انتقادی نسبت به میراث م. ژ. مارس، به دلیل کوچکترین مخالفت با آموزش مارس، نیروهای متخصص و محقق ارزشمندی در حوزه زبان شناسی اخراج می شوند و یا تنزل رتبه داده می شوند.
·        همه می دانند که علم بدون مبارزه نظرات، بدون آزادی انتقاد نمی تواند توسعه یابد و شکوفا شود.
·        اما این قاعده کلی معتبر عمومی، بطرزی بی پروا نادیده گرفته می شود و لگدمال می شود.
·        بدین طریق، گروهی از شخصیت های رهبری  مبرا از هر خطا تشکیل می شود که پس از سرکوب انتقاد و تحکیم موضع خویش، زمام امور را خودکامانه بدست می گیرند و به خرابکاری آغاز می کنند.»
·        (استالین، «مجموعه آثار»، ص 37)

·        کسی که خود سنگ تمام گذاشته، اکنون در آخر کار، از کشته خویش به هراس افتاده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر