۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

سیری در شعر «آرش کمانگیر» (42)


سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین
  
بست یک دم چشم هایش را عمو نوروز
خنده بر لب، غرقه در رؤیا
کودکان با دیدگان خسته و پی جو
در شگفت از پهلوانی ها
شعله های کوره در پرواز
باد در غوغا

·        این پایان حماسه آرش است.
·        این اما در ضمن تبیین فشرده ی نتیجه نهائی حماسه آرش است:

1
 بست یک دم چشم هایش را عمو نوروز
خنده بر لب، غرقه در رؤیا

·        حماسه گو ـ خنده ی رضایت آمیز بر لب ـ چشم می بندد و دل بر امواج رؤیا می سپارد.

·        این اما به چه معنی است؟

2
·        این بدان معنی است که حماسه گو (سیاوش) پس از سرایش و خوانش حماسه، خود به دیالک تیکی از آرامش برونی و رویش  درونی بدل شده است:
·        او با خنده خشنودی آمیز بر لب،  چشم می بندد، ولی در آن واحد دل بر امواج روینده ی رؤیا می سپارد.

·        این بدان معنی است که حماسه آرش فقط بظاهر پایان یافته است.
·        فقط در عالم مادی (واقعی ـ عینی) پایان یافته است.

·        این بدان معنی است که حماسه آرش زندگی نوینی در درون خود حماسه سرا و حماسه گو آغاز کرده است.
·        چون رؤیا به معنی بازتولید و تداوم آزاد و بی حد و مرز پدیده ها و روندهای مادی (واقعی ـ عینی) است.

3
 کودکان با دیدگان خسته و پی جو
در شگفت از پهلوانی ها

·        کودکان حماسه شنو نیز با چشمانی خسته و با اشتیاق شنیدن پایان حماسه در دریای حیرت از دلاوری ها غوطه ور می شوند.
·        این نیز بدان معنی است که حماسه آرش بوسیله کودکان درونی شده است:
·        منظور از مفهوم «درونی شدن» نه فقط این است که حماسه را کودکان از آن خود کرده اند، بلکه ضمنا بدان معنی است که حماسه به مثابه اندیشه (روح و یا شعور) در ضمیر کودکان نفوذ کرده است.
·        حیرت کودکان از پهلوانی های آرش حاکی از همین است.    

4
 شعله های کوره در پرواز
باد در غوغا

·        طبیعت اول اما در هیئت آتش و باد فاقد روح و شعور و درون است.
·        به همین دلیل (و نه فقط به همین دلیل)  واکنشی دیگر از خود نشان  می دهد:
·        طبیعت اول در هیئت آتش شعله ورتر می شود و در هیئت باد غوغا سر می دهد.

·        بئین طریق، دیالک تیک غریبی به کار می افتد:
·        دیالک تیک آتش و باد.

·        هر چه باد پر غوغاتر، شعله های آتش به همان اندازه بالاتر و هر چه شعله های آتش بالاتر، هوا به همان اندازه گرم تر و شدت وزش باد به همان اندازه بیشتر.
·        چون باد چیزی جز جریان هوا نیست که به دلیل اختلاف دمای لایه های آن و اختلاف وزن لایه های سرد و گرم آن پدید می آید.

5
شعله های کوره در پرواز
باد در غوغا

·        دلیل دیگر این واکنش طبیعت اول را سیاوش در ادامه حماسه آرش و بویژه در بند پایانی آن خواهد داد.

6
بست یک دم چشم هایش را عمو نوروز
خنده بر لب، غرقه در رؤیا

·        دلیل رضایت خاطر عمو نوروز حماسه گو و یا سیاوش شاید این باشد که نماینده توده و حزب توده بر سر پیمان ایستاده و جان بر سر آن نهاده است.
·        مقاومت و پیکار پیگیر نماینده توده و حزب توده به معنی تضمین بالقوه ی تداوم مقاومت و پیکار توده و حزب توده است.

·        دغدغه اصلی شاعر بی چون و چرای توده و حزب توده  نیز ـ قبل از همه ـ همین بوده است.

·        سیاوش نه فقط شاعر توده و روشنفکر ارگانیک (انتونیو گرامشی) توده، بلکه در ضمن پارتیزان متهور و بی باک توده بوده است.  
·        مراجعه کنید به میراث به آذین، تحت عنوان «میهمان این آقایان.»

7
بست یک دم چشم هایش را عمو نوروز
خنده بر لب، غرقه در رؤیا

·        عمو نوروز حماسه گو (سیاوش)  اما مقاومت و پیکار واقعی ـ عینی نماینده توده و حزب توده (آرش) را درونی کرده است و به همین دلیل نه غرقه در کابوس، بلکه غرقه در رؤیا است.

·        این استحاله حماسه به رؤیا اما بلحاظ فلسفی به چه معنی است؟

8
 بست یک دم چشم هایش را عمو نوروز
خنده بر لب، غرقه در رؤیا

·        این استحاله حماسه به رؤیا به معنی گذار از واقعیت به اوتوپی است:
·        این استحاله حماسه به رؤیا به معنی گذار از عمل مادی به عمل فکری (تفکر) است.

·        چون رؤیا در تحلیل نهائی فرمی از تفکر است.

·        رؤیا تفکر رها از قید و بندهای مادی (واقعی ـ عینی) است.
·        رؤیا به معنی پرواز بی مرز و بی پروای اندیشه است.

·        رؤیا به معنی تعالی متعالی روح است، روح سیراب از کردار و رفتار و گفتار واقعی ـ عینی بنی نوع بشر.

·        این اما به چه معنی است؟

9
·        این بدان معنی است که مرگ آرش اگرچه پایان حماسه ای است، ولی آغاز نطفه بندی حماسه های نوینی است.
·        چون حماسه ی درونی گشته، نامیرا و پویا و زایا ست.

·        دیالک تیک واقعیت و اوتوپی نیز همینجا ست:
·        سیکل گذار بالنده (مارپیچی) از واقعیت به اوتوپی و بر عکس.
·        سیکل گذار توسعه یابنده و بالنده  از حماسه برونی به حماسه درونی و برعکس.

10
کودکان با دیدگان خسته و پی جو
در شگفت از پهلوانی ها

·        دلیل دیگر رضایت خاطر سیاوش (عمو نو روز حماسه گو) در این بند شعر تبیین می یابد:
·        اینجا سخن از درونی شدن بمراتب بالنده تر و پاینده تر حماسه آرش است.

·        چون کودکان نمایندگان نسل دیگر اند.
·        سیاوش با سرایش و خوانش حماسه آرش، نسل دیگری از آرش ها را پرورش داده است.

·        حیرت فخر آمیز کودکان از پهلوانی های پهلوانان توده و حزب توده به معنی از آن خود کردن حماسه آرش است و از آن خود کردن حماسه (به شکل اوتوپی و روح) به معنی پرورش و تقویت هرچه فراتر آن  و تبدیل نهائی آن به واقعیت عینی است.

·        مادیت مجدد یابی روح، روحی که خود زاده ی روندی مادی (واقعی ـ عینی)  بوده است.
·        واقعیت یابی اوتوپی، اوتوپی ئی که خود نتیجه روندی واقعی و عینی بوده است.

ادامه دارد.

۱ نظر: