۱۳۹۲ بهمن ۲۱, دوشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (33)

احسان طبری (1295 ـ 1368) 
سرچشمه:
«دنيا، ويژه نامه اراني 
دوره دوم ،سال دهم، شماره 4 ، زمستان 1348» 
تحلیلی از شین میم شین

حریف
طبری قهرمان اندیشه، شهید شکنجه 

میم 
این شعر احسان طبری را می خواهیم تحلیل کنیم.
اگر صاحب نظری، نظری داشته باشد، 
مائده ای خواهد بود. 

حریف 
تنها اندیشه است که فناناپذیر است و می ماند و دیگر هیچ 
من در مقام تحلیل نیستم 

میم

·        هر حشره ای حتی تحلیلگری خبره و کارکشته است، چه برسد به بنی بشر. 

·        اندیشه اما مثل هر چیز دیگر می ماند، ولی نه همیشه همان که بوده است.

1
·        اندیشه با گذشت زمان و در طول زمان سوهان می خورد و بلحاظ کمی و کیفی توسعه می یابد.

2
·        اندیشه هم بسان هر چیز مادی و فکری دیگر آن نمی ماند که در آغاز بوده است، نمی تواند هم آن بماند که بوده است.

3

·        اندیشه باید مرتب به سوهان تحلیل دیالک تیکی سپرده شود و گرنه از شیره حیات تهی می شود و به همان روز می افتد که جزمیات خشک، کپک زده و پوسیده ی مذهبی افتاده اند.

4
·        تحسین توخالی پیشینیان چاره ساز نیست.
·        تحسین توخالی، بیشتر بازدارنده است تا پیشبرنده.

5
·        اندیشه ی به میراث مانده باید مرتب سوهان خورد، تدقیق و تصحیح شود و یا حتی با اندیشه بهتری جایگزین گردد.

6
·        و گرنه بنی بشر به موجودی نشخوارگر بدل می شود و هنر خوداندیشی را از یاد می برد.

7
·        در همه زمینه ها باید نه مصرفکننده محض، بلکه دیالک تیکی از مولد و مصرفکننده بود.
·        مصرف کننده محض بودن در شأن انسان نیست.

 در اين بزم بزرگ رزم، خواهم جام برگيرم 
ثنای جانفشانان عدالت را ز سر گيرم

·        معنی تحت اللفظی:
·        در این بزم بزرگ رزم می خواهم جام بر دارم و به ستایش از کسانی بپردازم که در راه عدالت از جان گذشته اند.

·        احسان طبری این شعر بلند را به احتمال قوی در ستایش از ارانی ها در طول تاریخ سروده است.
·        او پهنه پهناور زندگی را به بزم بزرگی تشبیه می کند که در آن رزمی در جریان است:
·        بدین طریق، زندگی بطور کلی به مثابه دیالک تیکی از بزم و رزم جلوه گر می شود.

·        سؤال اما این است که چرا طبری زندگی را دیالک تیکی از بزم و رزم تصور و تصویر می کند؟

1
·        شاید حریفی بگوید:

«رمزگشائی آثار هنری برای چیست؟ 
این شعر طبری را هر کودک کودکستانی هم بشنود، می فهمد.
در هر شعری بسته به حال و هوای حاکم، شاعر
هر چه دهنش می آید، بر زبان می راند. 
حساب و کتابی در کار نیست.»

·        حریف البته تا حدودی حق دارد، ولی فقط تا حدودی.
·        چون طبری بیشک در خیلی از اشعار و آثارش نیز همین استنباط از زندگی را چه بسا حتی بهتر و بی عیب تر فرمولبندی و نمایندگی کرده است.

·        ما از اشعار طبری جز چند شعر آنهم بطور جسته و گریخته نخوانده ایم.
·        سایتی هم که آثار طبری را بزحمتی عظیم گردآوری و  عرضه می کرد، تعطیل شده و نتیجتا دسترسی به میراث ایشان دشوار گشته است.

·        ولی طبری در شعر دیگری نیز همین اندیشه را نمایندگی کرده است:  
   
معنای زندگی، نبردی است، کز آن نبرد 
از بند وا رهند، کسانی که بنده اند 
بهروزتر زیند، کسانی که زنده اند.

·        در این شعر هم طبری زندگی را نوعی رزم تصور و تصویر می کند.
·        پس بسادگی نمی توان گفت که طبری تصادفا زندگی را دیالک تیکی از بزم و رزم دانسته است.

2


·        ضمنا همین اندیشه را علاوه بر طبری، بزرگترین شاعر مارکسیست ـ لنینیست ایران، یعنی سیاوش کسرائی به احتمال قوی قبل از طبری و علمی تر، دقیقتر و صریحتر از طبری نمایندگی کرده است:

دلم را در میان دست می گیرم 
و می افشارمش در چنگ، 
دل، این جام پر از کین پر از خون را
دل، این بی تاب خشم آهنگ، 
که تا نوشم به نام فتح تان در بزم 
که تا کوبم به جام قلب تان در رزم 
که جام کینه از سنگ است 
به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است 
در این پیکار 
در این کار 
دل خلقی است در مشتم 
امید مردمی خاموش، همپشتم

·        بنابرین، به جرئت می توان گفت که پشت سر این دیالک تیک بزم و رزم تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی معینی کمین کرده است:
·        تئوری کار.

3
·        انسان ببرکت کار و در روند کار، انسان شده است.
·        انسان تکلم و تفکر و شناخت و شعور خود را مدیون کار است.

·        کار اما چیست؟

·        کار به کرد و کار هدفمند و آگاهانه انسان اطلاق می شود.
·        کار عبارت است از «روندی میان انسان و طبیعت، روندی که در آن، انسان کنش خویش را وساطت، تنظیم و کنترل می کند.»
·        کار بطور جسمی و روحی تحقق می یابد.

4
·        بنابرین، کار عبارت است از رزم انسان به مثابه موجودی طبیعی بر ضد طبیعت مادر و طبیعت خویشتن.
·        کار عبارت است از رزم انسان بر ضد طبیعت عینی و طبیعت انسانی.

·        در روند کار و ببرکت کار هم طبیعت عینی دگرگون می شود و هم طبیعت انسانی.

·        طبیعت عینی و انسانی هرگز چیزی را به رایگان نصیب بنی بشر نمی کند.
·        داد و ستد، قانون دیالک تیکی لایزال هستی است:
·        طبیعت «دادی» به کسی نمی دهد، اگر به ازای آن «ستدی» نستاند.

·        حتی میوه ها و دانه های معطر و شیرین که بظاهر زیر پای گاو و خر ریخته می شوند، به ازای ستدی، عرضه و ارزانی این و آن می شوند:
·        هدف طبیعت در همه فرم های تجسمش، حفظ انواع و توسعه انواع است.

·        جانوران ضمن تغذیه از میوه و دانه و گیاه به توسعه انواع مختلف درختان و گیاهان کمک می کنند.
·        نباتات، حشرات و جانوران استراتژی های بغرنج شگفت انگیزی در این زمینه توسعه داده اند و در تاریخ دراز تکامل خویش تکمیل کرده اند. 

·        هستی واقعا هم پهنه پهناور رزم انسان بر ضد طبیعت در همه فرم های آن (جمادات، نباتات، جانوران، انسان و جامعه) است.  

·        اکنون فقط باید به دو سؤال زیر اندیشید:

الف
·        اولا بزم در این میانه کجا ست؟

·        بزم جفت دیالک تیکی ناگسستنی رزم است.
·        هر رزمی دیر یا زود به موفقیتی منجر می شود.
·        انسان مولد متفکر دیر یا زود به هدف و آماج خویش دست می یابد.
·        کار هرگز بی نتیجه نمی ماند.
·        هر پیروزی بشریت بر ضد مناسبات طبیعی و اجتماعی به معنی بزمی است، منتج از رزمی.
·        حالا می توان به منظور طبری پی برد:

در اين بزم بزرگ رزم، خواهم جام برگيرم
ثنای جانفشانان عدالت را ز سر گيرم

·        حالا می توان فهمید که چرا طبری از بزم بزرگ رزم سخن می گوید.

·        حزب توده در طول تاریخ دراز خویش رزم فراوان داشته، ولی بندرت مجال بزم داشته است.

·        شاید به همین دلیل است که طبری نه از بزم بزرگ محض، بلکه از بزم بزرگ رزم سخن می گوید.
·        از بزمی سرشته به رزم، از عیدی سرشته به عزا، از جشنی توأم با سوگواری!

ب

·        ثانیا چرا طبری به «ثنای جانفشانان راه عدالت» بسنده می کند و به ثنای جانفشانان بی نام و بی اعتنا به نام در لحظه به لحظه هستی اجتماعی نمی پردازد؟

·        مگر دهقانانان، کارگران، پیشه وران، صنعتگران فدائیان لحظه به لحظه عمر خویش نبوده اند و نیستند؟



·        مگر توده های مولد جانفشانان زندگی نبوده اند و نیستند؟

·        شاید اشکال بینشی احسان طبری و نه فقط او همینجا باشد.
·        باید در روند تحلیل این شعر و دیگر اشعار ایشان ببینیم که قضیه از چه قرار است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر