۱۳۹۲ دی ۱۹, پنجشنبه

چاله ها و چالش ها (420)

اثری از حسین رزاقی
صمد و «اوتوپیا»
 سرچشمه:

مجله هفته

http://www.hafteh.de

سپیده

هنوز آقای مسعود بهبودی از در بیرون نشده که نام دیگری ظاهر می شود ولی این بار نه با مدارک دیالکتیکی و فلسفی، بلکه با شیوه های معمولی تداوم همان کار را پیشه خود می کند.

آقای حسین زراقی، اتفاقا آقای مسعود بهبودی لا اقل از نظر اثر گذاری بر روی خوانندگان جوان از شما بسیار جلوتر و زیرک تر رفتار کرده است!

وی گفته های صمد را ـ هر چند بریده ـ می آورد و سعی در تحریف و دادن نسبت هایی به او می نماید که در این گفته ها موجود نیست!

باز هم تا اینجا نیمه ی خوب اعمال آقای مسعود بهبودی می باشد، نتیجه گیری های وی است که تحت نام دیالک تیک و فلسفه، که ایشان برای جوانان بلغور می نمایند و کاملا در خدمت طبقه حاکمه ایران است که اماج انتقاد من قرار دارد.

ایشان با این همه در مجله هفته یکبار از تخریب سرمایه داران ایران در نیروهای مولده تا آنجا که من اطلاع دارم، انتقاد نکرده اند.

فقط می توانند دزدی برای شکم سیر کردن را تخریب در تولید بنامند.

این چنین برهان آوری و نتیجه گیری ایشان است که من زیر تیغ تیز انتقاد طبقاتی برده ام.

همزاد وی، آقای خدامراد فولادی چهره اش بر همه روشن است و دقیقا همین روش و اسلوب را بکار می برد ولی بدون رو دربایسی و روی آقای خلیق و شما را هم سفید می نماید.

شما هم کاری به نوشته ها و اثرگذاری گفته های صمد بهرنگی ندارید.

فقط باز هم قضاوت های جسته و گریخته از اینجا و آنجا را با این ادعا که صمد چنین بوده است، به وی (چه درست و چه غلط) نسبت داده اید و سر و ته قضیه را طبق دلخواه خود، پس از قضاوت در باره صمد بهرنگی، هم آورده اید!

این سبک روشنگری فقط فرار از واقعیات بوده و در خدمت طبقاتی است که آماج انتقاد اجتماعی صمد بهرنگی قرار دارند.

من صمد بهرنگی را بخاطر جمع آوری داستان کورواغلو از مردم کرمایج شناختم و این کار وی را با کمال لذت برای فرزندانم می خواندم.

در کنفدراسیون جهانی که از اتحاد دانشجویان از طبقات مختلف، و به نمایندگی سازمان توفان و حزب توده ایران، کادر ها، چریک ها، مجاهدین و سرگردان های حزب جبهه ملی ایران و دیگر سازمان ها بوجود آمده بود، کلا در خدمت خلق ارزیابی شده و قتل وی بدست ساواک شاه ایران، بشدت محکوم گردید.

آقای رزاقی شما از چه گروه و یا دسته با کدام گروه و یا دسته سیاسی دست به تسویه حساب زده اید، بهتراست که بروشنی و بدون پوشش و شفاف آن را با گفتن دلایل خود، نشان دهید که حق بجانب هستید و نه آنکه خود را از بیراهه های زبونانه در کم ارزش جلوه دادن آثار صمد بهرنگی، استتار نمایید.

زحمتکشان کشور ما دارای تاریخ مشترکی اند و بی اعتنا به این که چه اثری از چه شخصی و با چه زبانی است، اگر در خدمت شان باشد، از آثار شاعران درباری جدا کرده و در حافظه تاریخی خود عزیز می دارند.

بکوری چشم همه منقدین مبارزات طبقاتی این کار ادامه داشته و خواهد داشت.

قهرمانان خلقی همچون روشن (فرزند مرد کور) را نمی توان با چنین هجو نویسی هایی در باره گرد آورندگان آن، در قلب توده های زحمتکش کم رنگ نمود.

بیخود نبود که «اپرای» آن در کشور شوراها اجرا و جایزه استالینی را دریافت کرد.

نــــاموفق بودن را در این تلاش کم رنگ گردن مبارزات طبقاتی  برای این قهرمانان نامبرده بالا و دست چندمی سرمایه داران ایران چه قماش خدامراد فولادی و چه قماش شین میم شین ها و شما، را از درگاه خلق های ایران خواستارم 
.
حسین رزاقی
·        من هم از جمله کسانی بودم که در پروسه چپ شدن، ماهی سیاه کوچولو را خواندم، « راه صمد راه ماست و صمد معلم ما ست» را شعار دادم.
1
·        امروز اما به عنوان چپی که آشنایی به سیستم آموزشی دارد، کتاب کند و کاو را بازبینی می کنم .
2
·        هر کدام از شماها که کتاب را خوانده اید برای من فاکت آموزشی و مسئولانه بیاورید که می توان بر پایه آن کودکان را آموزش داد تا انسان های طرازنوین شوند.
3
·        صمد فقط یک بار در کتاب کندو کاو به گلدواتر و تبعیض نژادی در آمریکا اشاره می کند.
4
·        بیشترین مشکلش یا انتقادش اما به داشتن بلاک بورد لولایی بود یا توجه کردن به تغذیه کودکان آمریکایی، میزان اکسیژن، فضای کافی برای تحصیل، شیوه آموزش به کودکان دیرفهم و از این قبیل.
5
·        در مبحث موسوم به «چرا معلم خوب حکم کیمیا را دارد؟»  ده ها نمونه از معلم بد مثال می زند، ولی تنها راه حل صمد، به کار گماردن معلم باسواد و صلاحیتدار است.
6
·         از اینکه این معلم باید کجا و چگونه آموزش ببیند، فاکتور می گیرد، ولی به جایش ده ها مورد اقتصادی را نام می برد.
·        رجوع شود به کندو کاو صفحه ۳۸  
·        به نظر من شخص صمد دغدغه مالی و مکانی بیشتری داشت تا ارائه راه حل اصولی و منطقی .

الف میم شیری

آقای حسین رزاقی می نویسند:

«دوستان، من هم از جمله کسانی بودم که در پروسه چپ شدن ماهی سیاه کوچولو را خواندم، راه صمد راه ماست و صمد معلم ماست را شعار دادم . امروز اما به عنوان چپی که آشنایی به سیستم آموزشی دارد کتاب کند و کاو را بازبینی می کنم»
بر اساس این روش تحلیل و ارزیابی امروزی آقای رزاقی از صمد چهل و اندی سال پیش و آثار جاودانه او، اصولا باید همه شخصیت های تاریخی را تقبیح کرد، مردود دانست.

مثلا، مانی و بابک و نسیمی و بسیار دیگر چون در قرون و اعصار گذشته مانند آقای رزاقی قرن بیست و یکمی نمی اندیشیدند، کار و فعالیت شان ارزش نداشته است.

طبق این رویه و روش، قیام اسپارتاکوس مردود است، نویسندگان، متفکران و اهل قلم همه دوران های تاریخی، انقلابیون و انقلابات ضد برده داری، ضد فئودالی و ضد سرمایه داری همه هیچ اند و بی ارزش.

طبق عقیده ایشان، دیالکتیک تاریخ و تکامل تاریخی بطور کلی مردود است.

آقای بهبودی هم به این روش پایبند است آقای رزاقی محترم !

شما که امروز قلم (ببخشید، کیبورد) بدست گرفته، صمد را تازیانه می زنید، تصور می کنید در آن سال های سلطه سیاه سیا، موساد، ساواک بر جامعه ایران، بهتر و کاملتر از صمد بیاندیشید و بنویسید؟

الان چی؟

بر این باورید که بهتر از صمد چهل سال قبل می توانید، کودکان را آموزش بدهید، روشنگری کنید و توده ها را برعلیه نظام برخیزانید؟

اگر آری، پس منتظر چه هستید؟

اگر نه، بیاندیشید و سپس بنویسید.

وانگهی، چرا شما و برخی کیبورد بدستان دیگر فقط گذشته و گذشتگان را زیر شلاق گرفته اید؟

مگر آینده ای در پیش نیست؟

برای آینده چه ارمغانی دارید؟

اگر دارید، لطفا ارائه دهید!

اگر نه، که هیچ.

حسین رزاقی
·        شیری گرامی چه می نویسید، شلاق، تازیانه؟
·      مقایسه صمد با مانی، بابک، عماد نسیمی؟
1
·        احتمالا مارکس را هم فردا در کنار استالین می گذارید؟
2
·        در نوشته تان از آثار جاودانه صمد نام برده اید، من از جاودانگی درک دیگری دارم:
·        اشخاص و ایده هایی جاودانه می مانند و یا باید سعی در جاودانگی شان داشته باشیم که در خدمت بشریت باشند .
3
·        آقای محترم لطفا یک فاکت، فقط یک فاکت از صمد ارائه بدهید که نشاندهنده شیوه آموزش درست، درک علمی و اصولی او باشد.
·        یا یک فاکت نشان دهید که او چپ بوده است 
4
·        طفلک صمد، بازرسین مدرسه را بورژوا خطاب می کند.
·        اوحتی دو دسته از دهقانان یک ده را که فاقد زمین کشاورزی بوده اند، دو طبقه تلقی می کند 
 .
5
·        در آینده نزدیک نقدی همه جانبه راجع به صمد ارائه خواهم داد.
·        از کودکی در فقرش ، از توسری خوردنش که به قول خودش حتی در دانشسرا نیز ادامه داشته، اعتقاد به تنبیه بدنی، ضدیت با زنان، آموزش تک روی به کودکان، حمایت از قاب بازی بومی و مخالفت با ورزش دسته جمعی والیبالِ فرنگی و موارد بی شمار دیگر .
·        البته برای مجله هفته هم ارسال خواهم داشت تا از نظرات ـ این بار ولی کارشناسانه دوستان ـ بهره مند شوم.
·        فعلا که از هر دری گپ زده میشه مگر از زبان صمد.
6
·        من هنوز چشم امید به مربیان امور تربیتی دارم که صمد را مطالعه کرده و شناختی حاصل کرده باشند 
7
·        اصرارتان را از طرفی در شرکت بی وقفه در بحث و تکرار مکرر کامنت های بی ربط به عقاید صمد را درک نمی کنم.
8
·        من مربی کودکان و نوجوانان هستم.

·         از طرفی شاگردانی از قشر مرفه دارم

·        از طرف دیگر شاگردانی بغایت فقیر که همراه خود برای شان پیتزا می برم تا وعده ای غذای گرم خورده باشند

·        من مربی کسانی هستم که به جرم قتل، دزدی، فروش مواد مخدر، عدم قدرت پرداخت بدهی و غیره در زندان عمرشان را سپری می کنند.

·         من مربی کودکان باهوشی هستم که رغبتی به ادامه تحصیل ندارند.

·         من مربی دسته دیگری از قربانیان هستم که در عمر کوتاه شان هر چیز ضد بشری را از طریق والدین و آشنایان، تجربه کرده اند.

·         جناب شیری حال شما هر سؤالی دارید در امور تربیتی بفرمایید، من در خدمتم .
·        بو میدان بو شیطان!
  

الف میم شیری

آقای رزاقی چه بهتر که مربی هم هستید، پس تازیانه بر گذشته «نفرت انگیز» را کنار بگذارید.

در «حال» بفرمائید بفکر تدوین بهترین کتاب اصول تربیتی برای کودکان باشید!

چرا برای بحث و مناظره با من و امثال من این همه وقت صرف می کنید.

با قتل گذشته چیزی به کودکان نمی دهید.

بو میدان بو دا شیطان!

تکرار و اصرار، محصول عدم پاسخ مشخص است.

شما دارید از «خمس و زکات، نذریه و فطریه» برای کودکان «بیکس و بی بضاعت»، برای «نیازمندان» صحبت می کنید و برای «رضای خدا نماز می گذارید و روزه می گیرید و به زیارت حج می روید.

چه بهتر!

«کاشی بهتر از هیچی»

من از آن سبب در این بحث ها شرکت فعال ندارم که نظر به حال و آینده دارم.

گذشته را نمی کشم، بلکه سعی می کنم اگر بتوانم، از آن «چراغی برای آینده» بسازم.

به همین دلیل هم، چنین پیشنهادی را به شما دادم.

«تا چه قبول افتد و در نظر آید»

صاحب اختیار شمائید.

من بحساب قتل گذشته، درجا زدن در «حال» را نه برای خود و نه برای هر انسان دیگری نمی پسندم.

در این مورد اگر سلیقه و خواست من و شما مطابقت نمی کند، اصراری نیست و نمی تواند هم باشد.

عبارات و کلمات داخل «» فقط بقصد کوتاه کردن بحث نوشته شده، نه با هدف دیگر.

امیدوارم به حسن نیت بنده تردید نداشته باشید.

برای تان تندرستی آرزو می کنم 
.


حسین رزاقی
·        آقای شیری
·        متاسفانه مشکل همچنان ادامه دارد و از تازیانه و شلاق و قتل رسیدید به خمس و زکات و غیره .
·        به نظر من شما اگه با یک امام جمعه مشورت   کنید، شاید راه صواب تری رفته باشید و ثواب بیشتری را هم به نصیب برده باشید.
·        من شما را نمی شناسم و از طریق رایانه نمی توان حسن نیت را سنجید.
·        چگونه گذشته را چراغ راه آینده می دانید، ولی در عدم روشن شدن آن گام بر می دارید؟

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر