۱۳۹۲ دی ۱۹, پنجشنبه

سیری در شعر «آرش کمانگیر» (14)

سیاوش کسرائی 
(1305 ـ 1374) 
(اصفهان ـ وین) 
آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین 

«زندگانی شعله می خواهد!»،  صدا سر داد عمو نوروز
 «شعله ها را هیمه باید روشنی افروز 
کودکانم، داستان ما ز آرش بود
او ـ  به جان ـ  خدمتگزار باغ آتش بود.»

·        معنی تحت اللفظی:
·        عمو نوروز با صدائی رسا اعلام می کند:

·        «زندگانی به شعله نیاز مبرم دارد و شعله ها به هیمه.

·        داستان ما، کودکان من، از آرش بود و آرش از جان و دل خدمتگزار باغ آتش بود.»


1 
«زندگانی شعله می خواهد!»،  صدا سر داد عمو نوروز 

·        عمو نوروز و در حقیقت سیاوش، پس از تعریف جامعه با مقولات فلسفی زندگی و انسان، به مثابه موجودی جنگل آسا، دست به ریشه می برد و ساز و برگ تعیین کننده زندگی انسانی را بطرزی جمع بندی شده ـ تقطیریافته با صراحتی سوزان خاطرنشان می شود:
·        زندگانی به نور و روشنائی و روشنائی به شعله نیاز مبرم دارد.
·        اینجا سیاوش در سنت مانی و نیما دوئالیسم نور و ظلمت و دیالک تیک روز و شب را از پرده پهناور خاطر خروشان خویش خطور می دهد:
·        بدین طریق، سنتی دیرینه و دیرنده تداوم می یابد:
·        نبرد بی امان و بی پایان نور بر ضد ظلمت از مانی تا نیما!


2 
«زندگانی شعله می خواهد!»،  صدا سر داد عمو نوروز 
«شعله ها را هیمه باید روشنی افروز»

·        سیاوش اما شاعری دیالک تیکی اندیش است و نه سطحی و ساده لوح و عوامفریب.
·        او در سنت مارکس و انگلس و لنین در تئوری و پراتیک، در نظر و عمل پیگیر و قاطع و رادیکال است:
·        به همین دلیل راه و رسم تأمین شعله و نور و طریق و ترفند غلبه بر ظلمت را به خواننده می آموزد:
·        شعله ها به هیمه نیاز دارند.
·        روندهای اجتماعی به سوبژکت انقلابی نیاز دارند.

3
·        اینجا سیاوش از سوئی دیالک تیک آتش را به شکل دیالک تیک وسیله و آماج و بلافاصله به شکل دیالک تیک هیمه و شعله بسط و تعمیم می دهد و بر نقش تعیین کننده وسیله (هیمه)  تأکید می ورزد. 
·        روند و روال زندگی در جهان و جامعه واقعا هم از این قرار است:
·        در جامعه و جهان در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت، نقش تعیین کننده از آن سوبژکت است.
·        این یکی از کشفیات بزرگ مارکس و انگلس است.
·        تاریخ بی سوبژکت (فاعل انسانی) نبوده و نیست و نخواهد بود.
·        اوتوماتیسمی در جامعه و یا تاریخ وجود ندارد.  

4
·        سیاوش اما از سوی دیگر دیالک تیک ساختار و فونکسیون را به شکل دیالک تیک هیمه و شعله بسط و تعمیم می دهد تا ساز و برگ تهیه و تولید آتش را به خواننده خاطرنشان شود و از نقش صرفنظرناپذیر آرش پرده بردارد:



5
کودکانم، داستان ما ز آرش بود

·        اکنون محتوای داستان عمو نوروز به اطلاع خواننده و شنونده رسانده می شود:
·        اینجا سخن از آرش است.

·        آرش اما کیست؟



6

 خسرو روزبه (۱۲۹۴ – ۱۳۳۷) (۲۱ اردیبهشت) 
سرگرد کمونیست، ریاضیدان، نویسنده، متخصص نظامی و استاد دانشکده افسری
از اعضای شاخص و حیاتی سازمان نظامی و مخفی حزب توده و مسئول شعبه اطلاعات کل آن
جنجال ‌برانگیزترین و شناخته‌ شده ‌ترین جانسپار جنبش کمونیستی در ایران
روزبه نویسنده چندین کتابچه آموزش شطرنج و جنگ ‌افزارهای توپخانه ‌ای بود 
و تالیفات او درباره خمپاره و توپ سالها به عنوان کتاب درسی مدارس نظامی تدریس می‌شد.
او به همراه آرداشس اُوانِسیان همچنین نخستین فرهنگ واژگان سیاسی در ایران را به رشته تحریر درآورد.
خسرو روزبه که یکی از شخصیت‌های شگفتی ‌زای تاریخ معاصر ایران به‌ شمار رفته 
و عملیات او در گریز از دام ماموران، سالها نقل محافل و شهره خاص و عام بود، 
به سال ۱۳۳۶ دستگیر و یکسال پس از آن به اعدام محکوم شده و تیرباران شد.
مجسمه ‌ای به افتخار او در ایتالیا برپا ست.
بسیاری از فعّالان چپ ‌گرا – از جمله غیر توده‌ای‌ ها – نام او را بر فرزندان تازه متولد شده خود نهاده اند
روزنامهٔ «ایزوستیا»، تعبیر «مردی بود که افسانه شد» را برای او به کار برد.
و نماد مخالفت مصالحه ‌ناپذیر، مقاومت قهرمانانه و جان‌ فشانی شد.
نقل از ویکی پدیا 
او ـ  به جان ـ  خدمتگزار باغ آتش بود.

·        اکنون معرفی مارکسیستی ـ لنینیستی آرش با صراحت و روشنی تام و تمام صورت می گیرد:
·        آرش خادم باغ آتش بوده است!

·        به زبان ستارخان، «آرش سگ توده بوده است!»


7
او ـ  به جان ـ  خدمتگزار باغ آتش بود.

·        سیاوش با معرفی آرش به مثابه خادم باغ آتش، حساب خود را و عملا حساب جهان بینی مارکسیستی ـ لنینیستی را از  حساب قلمفرسایان طبقات اجتماعی دیگر بطرزی رادیکال جدا می کند.

·        این اما به چه معنی است؟

8
او ـ  به جان ـ  خدمتگزار باغ آتش بود.

·        این بلحاظ فلسفی ـ بلحاظ جهان بینی ـ به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک شخصیت و جامعه به شکل دیالک تیک آرش و باغ آتش است.

·        این اما هنوز هنر بزرگی نیست.
·        هر ننه مرده ای از هر طبقه اجتماعی ئی کم و بیش به همین بسط و تعمیم جامه عمل پوشانده است.

·        مرزبندی میان شاعر توده با شاعر اقلیت های ممتاز در تعیین قطب تعیین کننده در این دیالک تیک است.

·        به همین دلیل، وابستگان به اردوی ارتجاع از مفهوم «نقش تعیین کننده» در دیالک تیک عینی، همانقدر دل خوشی دارند که از حصبه و وبا و طاعون و ایدز و مالاریا و سرطان.

·        سیاوش اما شاعر طراز نوین است و بی کمترین تردید و دو دلی نقش تعیین کننده را از آن جامعه (توده) می داند.
·        به همان سان که در واقعیت عینی هست و در آئینه ضمیر کلاسیک های بزرگ مارکسیسم ـ لنینیسم منعکس و از سوی آنها با صراحتی بی چون و چرا فرمولبندی شده است:
·        آرش ها بزرگ و مهم اند، اما تاریخ را نه آرش ها، بلکه توده ها می سازند.

·        سیاوش در روند توسعه و تکامل حماسه آرش ضمنا نشان خواهد داد که خود آرش ها را هم در تحلیل نهائی خود توده می سازد.
·        البته آرش های حقیقی را و نه آرش واره های قلابی، تصنعی و تحمیلی و پر هارت و پورت را. 


9
 او ـ  به جان ـ  خدمتگزار باغ آتش بود.

·        در روند سرایش شعر از سوی سیاوش،  مفاهیم او نیز بلحاظ کمی و کیفی رشد و نمو می کنند، توسعه و تکامل می یابند.
·        زیباتر و پویاتر و شاداب تر و ژرفتر و پرمعناتر می گردند:

·        اکنون مفهوم مرده و بی جان و منجمد «آتشگه زیبای زندگی» با مفهوم زنده و پویا و بالنده باغ آتش جایگزین می گردد:
·        باغ به مثابه سمبل رویش و شادابی و شادی و بالندگی. 
·        باغ به مثابه سمبل بی چون و چرای زندگی!

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر