۱۳۹۲ دی ۱۱, چهارشنبه

سیری در شعر «آرش کمانگیر» (11)


سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)

آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین

آری آری زندگی زیبا ست
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجا ست

گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیدا ست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست!»

·        سیاوش بلافاصله پس از تئوریزه کردن زیبائی زندگی و گناه تلقی کردن خاموشی آتش آتشگاهی که زندگی است، تئوری یاد شده را جامه عمل می پوشاند:  

پیر مرد آرام و با لبخند
کنده ای در کوره افسرده جان افکند.

·        بدین طریق، بدون اتلاف حرفی حتی، دیالک تیک پراتیک و تئوری به خواننده و شنونده آموزش داده می شود:
·        تئوری نه برای پوز دادن و قمپز درکردن، بلکه برای عمل است. 

·        تئوری برای عمل درست و بارآور است:
·        اگر زندگی آتشگاهی است و خاموشی آتش آتشگاه زندگی، گناه سوبژکت اجتماعی است، پس پیش به سوی « افکندن کنده ای در کوره افسرده جان آتشگاه زندگی!»

·        مراجعه کنید به  دیالک تیک پراتیک و تئوری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        وقتی گفته می شود که در مکتب سیاوش می توان و باید به آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم پویا، زنده و شاداب پرداخت، به همین دلایل است.

·        درک سیاوش از تئوری مارکس و انگلس و لنین درکی طراز نوین است و درست به همین دلیل، سیاوش یگانه بی همتا بوده است و دریغا که جایش برای همیشه خالی خواهد ماند.

چشم هایش در سیاهی های کومه، جست و جو می کرد
زیر لب ـ آهسته ـ با خود گفتگو می کرد:
«زندگی را شعله باید برفروزنده
شعله ها را هیمه سوزنده

·        معنی تحت اللفظی:
·        چشم های عمو نو روز در سیاهی های کلبه می گشت و او زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد:
·        «زندگی به شعله های فروزنده نیاز دارد و شعله های فروزنده به هیمه های (هیزم و خس و خار خشک سوختنی) سوزنده.»

1
چشم هایش در سیاهی های کومه، جست و جو می کرد
زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد

·        منظور سیاوش از این واقعیت امر چیست؟
·        ضمنا چرا عمو نوروز نه با صراحت و با صدای بلند و نه با سکنه کلبه، بلکه آهسته و زیر لب و با خویشتن خویش گفت و گو می کند؟
2
چشم هایش در سیاهی های کومه، جست و جو می کرد
زیر لب ـ آهسته ـ با خود گفتگو می کرد:

·        دلیل این امر شاید تبیین رئالیستی و عینی روند پسیکولوژیکی تشکیل نظر و یا تئوری باشد:
·        پیر مرد سیاهی های کلبه را می بیند و طریق و ترفندی برای غلبه بر آن می جوید و به دیالک تیک وسیله و آماج می رسد.

·        این گذار از اوبژکتیف (سیاهی های کلبه) به سوبژکتیف (تئوری غلبه بر سیاهی های کلبه) روندی درونی و فکری است:
·        روندی مبتنی بر خوداندیشی است.

·        شاید به همین دلیل، پیر مرد نه با صدای بلند و نه با دیگران، بلکه زیر لب و با خویشتن خویش گفتگو می کند:
·        هدف پیرمرد تئوریزه کردن ترفند غلبه بر سیاهی های کلبه است. 

·        این حدس ما در ادامه شعر تأیید می شود:  

3
«زندگی را شعله باید برفروزنده
شعله ها را هیمه سوزنده

·        پیر مرد طی تأملات درونی خویش به این نتیجه می رسد:
·    برای غلبه بر سیاهی های کومه به شعله فروزنده نیاز است و برای تأمین شعله فروزنده به هیمه سوزنده.

·        این اما بلحاظ اسلوبی ـ فلسفی به چه معنی است؟

4
زندگی را شعله باید برفروزنده

·        سیاوش بدین طریق و ترفند، دیالک تیک وسیله و آماج را به شکل دیالک تیک شعله و روشنائی (غلبه بر سیاهی های کومه)  بسط و تعمیم می دهد.

·        این استنتاج سیاوش به معنی نیل به یک تئوری است:
·        برای غلبه بر سیاهی های کومه به شعله های فروزنده نیاز است.

5
شعله ها را هیمه سوزنده

·        تئوری اما به تنهائی به درد کسی نمی خورد:
·        تئوری باید جامه عمل بپوشد:
·        به زبان هگل، تئوری (روح) برای مؤثر افتادن، باید برونی شود.
·        مادیت یابد.
·        شیئیت یابد.
·        چیز واره شود.
·        با واقعیت عینی درآمیزد.

·        سیاوش درست به همین دلیل، ساز و برگ دیالک تیکی یاد شده را دوباره به خدمت می گیرد:
·        یعنی دیالک تیک وسیله و آماج را بار دیگر اما به شکل دیالک تیک هیمه و شعله بسط و تعمیم می دهد:
·         شعله ای که در دیالک تیک پیشین وسیله ای برای غلبه بر سیاهی های کومه بود، در این دیالک تیک به آماج بدل می شود تا غلبه بر سیاهی های کومه امکان پذیر گردد.

·        وقتی از تبدیل اقطاب دیالک تیکی به یکدیگر سخن می رود، منظور همین است.
·        فقط باید سیستم مختصات عوض شود.

6
·        وقتی گفته می شود که در مکتب سیاوش می توان و باید به آموزش تفکر مفهومی نایل آمد، به همین دلایل نیز است:
·        بهتر، طبیعی تر، بی هارت و پورت تر و فروتنانه تر از سیاوش نمی توان به تدریس هنر تفکر دیالک تیکی پرداخت.

·        رئیس ساواک گفته بود:
·        «سیاوش در دانشگاه سیستان و بلوچستان فقط ادبیات فارسی تدریس نمی کند، بلکه بطرز بی سر و صدائی مارکسیسم ـ لنینیسم تدریس می کند و کمونیست می پرورد.»
·        (نقل به مضمون)  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر