۱۳۹۲ آذر ۲۱, پنجشنبه

تراژدی قرن ۲۰، در قرن ۲۱ چگونه می خواهد تکرار شود (4)


فصلی از کتاب دومه نیکو لوسوردو تحت عنوان
 «برای آن که قرن بیستم را  درک کنیم»
پروفسور دکتر دومه نیکو لوسوردو
ترجمه رضا نافعی
سرچشمه :
مجله هفته
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

روسیه بعنوان مرکز زلزله

·        توتالیتاریسم در آلمان و روسیه به اوج خود رسید.
·        این دو کشور، هر دو در کانون جنگ سی ساله قرار داشتند.

1
·        مقایسه بلشویسم و نازیسم از این منظر نه تنها درست، بلکه  اجتناب ناپذیر نیز است.
·         
·        (منظور حکیم زحمتکشان ـ دومه نیکو لوسوردو ـ این است که توتالیتاریسم در کشورهای مختلف و در سیستم های اجتماعی ـ اقتصادی مختلف بلحاظ فرم مشابه اند و لذا قابل مقایسه اند.
·        همین و بس.
·        نه کمتر و نه بیشتر.
·        اما در فرم واحدی همیشه و همه جا می توان محتواهای متفاوت و حتی متضاد پر کرد.
·        در کوزه واحدی ـ به مثابه فرم ـ هم می توان آب ـ به مثابه محتوا ـ پر کرد، هم شراب، هم سرکه و هم شیره.
·        در دیالک تیک فرم و محتوا اما نقش تعیین کننده از آن محتوا ست.
·        اگرچه فرم هیچ واره نیست و نقش معینی و چه بسا مهمی به عهده دارد.
·        محتوا اما به عنوان معیار تعیین کننده خدشه ناپذیر و بی چون و چرا ست.
·        این بدان معنی است که با مفهوم سوسیولوژیکی «توتالیتاریسم» نمی توان به چاه تحلیل مسائل و تمیز خیر از شر اندر شد و در چاه نماند.  
·        تارنمای دایرة المعارف روشنگری)

2
·        اما منظور تأیید نگرش آن مورخینی نیست   که تصور می کنند  با توصیف موازی تاریخچه زندگی  هیتلر و استالین،   به مثابه دو شخصیت شیفته قدرت و بیرحم، دیگر همه چیز توضیح داده شده است

3
·        صحبت بر سر تحلیل آن  پاسخ  هائی است که دو جنبش با دو موضع متضاد و آشتی ناپذیر برای حل دو وضع عینی داده اند، دو وضعی که بلحاظ فرم شباهت هائی  هم با هم دارند.

4
·        نخست نگاهی به وضع روسیه می افکنیم که مجبور به مقابله ای مدام با وضعی اضطراری بود.

5
·        با بررسی سال های ۱۹۱۷ تا ۱۹۵۳(سال درگذشت استالین) مشاهده می کنیم که در این سال ها دست کم چهار یا پنج جنگ و    دو انقلاب ( که هر دو به جنگ داخلی انجامیده اند) رخ داده است:

الف
·        در غرب پس از تهاجم آلمان ویلهلمی(تا صلح برست – لیتوفسک در سوم مارس ۱۹۱۸)  نخست با تجاوز  اتحادیه آنتانت و بعد با تجاوز هیتلر روبرو می شویم و سرانجام با جنگ سرد که با در گیری های خونین و فراوان که هر لحظه بیم تبدیل آن به جنگ گرم، جنگی بزرگ همراه با خطر استعمال بمب اتمی می رفت، همراه بوده است.

ب
·        در شرق با ژاپن روبرو بوده ایم که در سال ۱۹۲۲ خود را نخست از سیبری و بعد  درسال ۱۹۲۵ از زاخالین پس   کشید و بعد با اشغال منچوری نیروی نظامی خطرناکی   در مرز اتحاد شوروی متمرکز ساخت  که  در سال های ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹، پیش از آغاز رسمی جنگ جهانی دوم، در  زد و خورد های گسترده مرزی  وارد شد.   

6
·        جنگ هائی فوق الذکر  جنگ های تمام عیار بوده اند:

الف
·        اولا به این دلیل که جنگ از قبل اعلام نشده بوده اند.

ب
·        ثانیا به این دلیل که    هدف جنگ داخلی  در روسیه  با هدف روشن تجاوز گران در پیوند بوده که قصدشان برانداختن رژیم بوده است.

ت
·        افزون بر این  هیتلر با صراحت اعلام کرده بود که هدفش نابود کردن   شرقی ها ست که موجوداتی «مادون بشری» اند.

7
·        دگرگونی های درونی و جنگ های داخلی را نیز باید   برجنگ های خارجی افزود.

8
·         صرفنظر از انقلاب اکتبر باید انقلاب از بالا را نیز در نظر داشت:

الف
·        اشتراکی کردن های اجباری کشاورزی

ب
·        صنعتی سازی اجباری کشور که از سال ۱۹۲۹ آغاز می شوند.

9
·        انقلاب و جنگ با هم در پیوند تنگاتنگ بوده اند.
·        برای اینکه اشتراکی کردن و صنعتی کردن مناطق روستائی ضروری بوده و یا ضروری بنظر می رسید، تا اتحاد شوروی قادر به مقاومت  در برابر تجاوز عنقریب هیتلر باشد که  با صراحت و روشنی در کتاب خود تحت عنوان «نبرد من»    اعلام کرده بود.

10
·        عامل تعیین کننده همین «انقلاب» از بالا  و از بیرون است که استالین  و مسکو آن را به    مناطق زندگی اقلیت های ملی تحمیل می کنند، اقلیت هائی  که به طرز سنتی مهر بربریت بر پیشانی آنها   خورده است.

11
·        اینجا ست که «بار مسئولیت انسان سفید پوست» فرم ویژه ای کسب می کند:

الف
·        دولت روسیه تلاش می کند تا بزور اسلحه  تمدن (سوسیالیستی) را به مناطق روستائی آسیائی صادر کند.

ب
·        درگیری های قومی با درگیری های سیاسی و اجتماعی در هم می آمیزد:  

ت
·        درگیری های   تنگدستان  یا    دهقانان بی زمین     با گولاگ ها، یعنی کشاورزانی که کم و بیش ثروتی دارند، شدت می گیرد.
پ
·        شهرها گرفتار قحطی بوده اند، گرسنگی در شهر ها طغیان می کند.
·        مسؤلیت آن به گردن گولاگ های «حریص و خون آشام»  انداخته می شود.

ث
·        کمترین اعتراض و کوچکترین مقاومت با سرکوب شدید روبرو می گردد.

ج
·        از این پس کار اجباری در مقیاس وسیع به  عنصری از  برنامه های تولیدی و تسلیحاتی    تبدیل می گردد.

12
·        طنز تاریخ  چنین بوده  که روسیه شوروی که شورش بردگان را در مستعمرات دامن می زد، خود برخی از ویژگی های سنت استعماری را بازتولید می کند.
·        اما در این مورد نباید مبالغه کرد.

13
·        کار اجباری ناشی از مناسبات ارثی نیست.
·        در اواخر سال ۱۹۳۵ روزنامه پراودا به توضیحی که استالین داده،  استناد می کند که مطابق آن  «بچه  مسئول اعمال پدر نیست» تا به بهانه تبعیض پیشین، از ورود به دانشگاه برای  فرزندان خانواده های  طبقات ممتاز ممانعت به عمل آید.

14
·        با اعلام اینکه  محکومیت به کار اجباری نه  به دلیل     وابستگی های خویشاوندی،  بلکه به دلایل سیاسی  بوده است که زمینه را برای راه «ضد انقلاب» فراهم می آورد.

15
·        جالب در این زمینه، شهادت نویسنده ای است که حسن نظری به رژیم نداشته است.  
·        با آغاز جنگ راهی برای خروج زندانیان از گولاگ گشوده می شود و حتی راه برای ترقی اجتماعی آنها باز می شود:
·        «بسیاری  از  محکومان (دپورتیرته) داوطلب خدمت می شوند، بویژه افسرانی که جان بدر برده بودند و کارشناسان فنی آزاد می شوند و با  ارتقاء مقام به زندگی اجتماعی باز می گردند.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر