۱۳۹۲ آبان ۱۱, شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (57)

 
 فصل چهارم
علائم روشنگری ستیزی
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان شین میم شین
بخش پنجم
اعلام توقف تاریخ 
ادامه

12

 کلود لوی اشتراوس (1908 ـ 2009)
اتنولوگ و آنتروپولوگ فرانسوی
مؤسس استروکتورالیسم اتنولوژیکی و از سران اتنو سوسیولوژی
مؤلف آثار بیشمار
او تز معروف به «تفکر وحشی» را نمایندگی می کند.
منظور او از تفکر وحشی، فرم تفکر غالب و مسلطی است که در فرهنگ های «بدوی» وجود داشته است و با جهان نگری جادوئی باستان در رابطه است:
همه موجودات، چیزها و پدیده در این جهان نگری در پیوند فراگیری با یکدیگر قرار دارند، پیوندی که بطور عقلائی نمی تواند توضیح داده شود و درک شود.
تفکر وحشی روند مستقلی نیست، بلکه در فرم تصاویر بغرنج بمثابه جزء لاینفک ادراک حسی و نیروی تصور صورت می گیرد.
نظام موجود اینجا نتیجه ترکیب و اتحاد هماره از نو است و نه پیامد انتزاع (تجرید) و اصول استقرائی از قبیل علیت.
بنظر او آماج نهائی علوم انسانی نه سرهمبندی کردن انسان، بلکه حل آن است.
  
·        توقف تاریخ مشابهی را استروکتورالیسم (ساختارگرائی) بطور متافیزیکی تفسیر شده ای توسط کلود لوی اشتراوس و جانشینانش مطرح می سازند.  

13

·        اینها به جای فرم های اولیه ی بطور پسیکولوژیکی تحقیق گشته، ساختارهای اجتماعی گشتن توصیف شده ی ثابت توسط مردم شناسی (اتنولوژی) و جامعه شناسی را، مثلا قواعد ازدواج، تشکیل طایفه و سیستم های علامتی را به خدمت می گیرند و به عنوان نقش نظامات فراتاریخی  جا می زنند که ترکیباتی از همزیستی انسانی نازل شده از آسمان ها را به خاطر خلایق خطور می دهند.

14

·        شناخت روندهای تاریخی بدین طریق نه به فرمولبندی قوانین و اصول روندها و روابط واقعی، بلکه به رمزگشائی از «ملغمه ای کمتر قابل فهم» بکمک به اصطلاح «ملغمه ای بهتر قابل فهم» منجر می شود. 

15

·        هدف حضرات کشف و یا اختراع کلید رمز است که ترجمه سیستمی را به سیستم دیگر مجاز می دارد.
·        انتخاب کلید رمز ضمنا دلبخواهی است.

16

·        در قاموس حضرات بیوگرافی (شرح حال) کسی را به عنوان مثال می توان به سه طریق زیر تعیین کرد:
 
الف
·        بکمک اسطرلاب

ب
·        بکمک یاد داشت های پزشک خصوصی اش

ت

·        بکمک توبه نامه اش در محضر کشیش

·        البته به شرط اینکه در هر سه کلید رمز یاد شده در رابطه با ثوابت فرمال، انطباق هائی برقرار شود.

17

·        تردیدی در آن نیست که بدین طریق، راه برای سلسله مراتب غیرقابل برگشت و مشخصیت (کنکرت وارگی) روندهای تاریخی هموار می گردد.
·        ژان پل سارتر هم ساختارگرائی را در رابطه با این حقیقت امر سرزنش کرده بود.

18

·        نوع دیگری از ایراسیونالیسم (خردستیزی)  نیز به استنتاج نهائی چشمگیری دست می زند:

الف

·        ایراسیونالیسم مبتنی بر تز معروف به عصر «ما بعد تاریخی» (پست هیستوریسم) به این نتیجه می رسد که بشریت در حال حاضر در عصر کذائی ما بعد تاریخی (پسا تاریخی)  بسر می برد.     

ب

·        این نوع از ایراسیونالیسم به قطع شاهرگ حیاتی تاریخ می پردازد.

ت

·        در قاموس این تز، لکوموتیو تاریخ بکلی و برای ابد توقف کرده است:
·        از این به بعد، نه چیز کیفیتا نوینی پدید خواهد آمد و نه آینده دیگری که کپیه زمان حال نباشد، تشکیل خواهد شد.

پ

·        از این به بعد، همه چیز همیشه همان (احمد شاملو) خواهد ماند که اکنون هست.  

ث

·        بزعم منادیان این تز، بروکراسی خود نگهداری (خود پاسداری) جهان اداره شونده را در وضع فعلی برای ابد میخکوب خواهد کرد.  

ج
·        بشریت از سیاست مرخص و اخراج خواهد شد.

·        برای اینکه در جهان در هر صورت، دیگر چیزی برای تغییر و تحول وجود ندارد و وجود نخواهد داشت.

19

·        این شرنگ بی تفاوتی، مخلوطی است از نیچه، میتولوژی (اسطوره شناسی) و ساختارگرائی (استروکتورالیسم)    

20

·        فونکسیون این ایدئولوژی ها معلوم خاص و عام است:

الف
·        انکار هر نوعی از تئوری تاریخ

ب
·        فلج سازی شعور و اراده جهان دگرگونساز

ت

·        حفظ نظام سرمایه داری، به مثابه نظامی که خود برای خود آینده ای نمی شناسد.

21

·        لازم به پرسش نیست که اعلام تز موسوم به «پایان تاریخ» خادم منافع کیست.

22

·        پیشرفت تاریخ اما هرگز به مصوبات ایدئولوژیکی و جهان بینانه طبقات حاکمه وابسته نبوده و نیست.

23

·        با سانسور عقل نمی توان سدی در راه پیشرفت تاریخ برپا داشت.

24

·        اجنه و اشباح پایان روشنگری فقط در کله ایدئولوگ های مرتجع و افراد نومید و وازده در گشت و گذار اند.

25


·        طبقه کارگر به مثابه وارث فلسفه خرد پا به عرصه تاریخ نهاده است و در نبرد بر ضد فاشیسم، در مبارزه به خاطر صلح و در رزم در راه نظام بهتر در جهان (در راه جامعه نوین) از این میراث پاس داشته و به توسعه و تکثیر آن همت گمارده  است.  

26

·        ساز و برگ طبقه کارگر، قوه انتقادی عقل است، قوه ای که در مقابل وضع موجود تن به تمکین نمی دهد.
·        بلکه به کشف نواقص و کاستی ها می پردازد و در امکانات تاریخی موجود توسعه اش می دهد.  

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر