۱۳۹۲ مهر ۱۴, یکشنبه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (49)

 بهروز خلیق
مقدمه
 مقدم بر بحث پیرامون مارکسیسم، سرمایه‏داری و سوسیالیسم، ضروری است که نگاه ما نسبت به نظریه ها و پارادایم‏ ها (الگوها، مدل ها و دستگاه های نظری) در حوزه طبیعت، جامعه و تاریخ مشخص شود.
تصور ما بر این بود که در حوزه تاریخ، جامعه و اندیشه همانند علوم طبیعی، قوانین معینی حاکم است که از عامیت و جامعیت برخوردار می‏باشد. ما معتقد بودیم که کارل مارکس در این حوزه‏ها، مشابه کاری را پیش برده است که نیوتن در حوزه علوم طبیعی انجام داده بود. یعنی او قوانین تاریخ، جامعه و اندیشه را کشف کرده است. قوانینی که از عامیت، حتمیت و جامعیت برخوردار بوده و در تمام جوامع بشری صادق است و لذا ما باید آنها را فراگرفته و در شرایط مشخص ایران به کار بندیم.
سرچشمه :
اخبار روز

میم حجری 
  
·        جناب بهروز خلیق مقاله مفصلی در سایت اخبار روز منتشر کرده اند که قابل تأمل است.

·        ما فرازهائی از این مقاله را مورد تأمل قرار می دهیم تا هم با جهان بینی ایشان و سازمان شان آشنا شویم و هم اگر نظر دیگری داشتیم، مطرح سازیم:

1
مقدم بر بحث پیرامون مارکسیسم، سرمایه‏داری و سوسیالیسم، ضروری است که نگاه ما نسبت به نظریه ها و پارادایم‏ ها (الگوها، مدل ها و دستگاه های نظری) در حوزه طبیعت، جامعه و تاریخ مشخص شود.

·        از همین حکم اول مقدمه می توان دریافت که هدف نویسنده محترم بحث پیرامون مارکسیسم، سرمایه داری و سوسیالیسم است.
·        ولی ایشان ترجیح می دهند که قبلا نگاه خود را «نسبت به  نظریه ها و پارادیم ها در حوزه طبیعت و جامعه» مشخص کنند.
·        منظور از مفهوم «مشخص کردن نگاه نسبت به نظریه ها و پارادیم ها» چیست و چرا باید پیشاپیش و مقدم بر بحث اصلی صورت گیرد؟  

2

·        مارکسیسم، سرمایه داری و سوسیالیسم  مفاهیم فلسفی اند.

·        اگر کسی بخواهد راجع به مقوله ای و یا مفهومی بحث کند قاعدتا باید از بررسی سیر و سرگذشت آن مفهوم و یا مقوله  شروع به کار کند.
·        هر  روشنگر صادق و حقیقت جوئی و نه هر عوام واره و عوامفریبی همیشه چنین کرده است و دایرة المعارف روشنگری نمونه بارزی در این زمینه است.

·        اتفاقا همین سه مقوله در همین تارنمای دایرة المعارف روشنگری  از سیر تا پیاز توضیح داده شده اند.

·        سؤال انگیز ولی این است که چرا نویسنده محترم راه دیگری را پیش می گیرند؟

3
تصور ما بر این بود که در حوزه تاریخ، جامعه و اندیشه همانند علوم طبیعی، قوانین معینی حاکم است که از عامیت و جامعیت برخوردار می‏باشد.

·        مگر قرار نبود که از «نظریه ها و پارادیم ها» شروع کنیم؟

·        پس چرا از «تصورات ما»  شروع می کنیم و ضمنا منظور از «ما» چیست؟
  
4
تصور ما بر این بود که در حوزه تاریخ، جامعه و اندیشه همانند علوم طبیعی، قوانین معینی حاکم است که از عامیت و جامعیت برخوردار می‏باشد.

·        از این حکم نویسنده محترم اولا می توان بروشنی دریافت که قبلا به قانونمندی عینی پدیده ها و روندهای طبیعی، اجتماعی و تفکر باور داشته اند و اکنون دیگر باور ندارند.
·        ثانیا قبلا به خصلت عام قوانین طبیعی، اجتماعی و فکری باور داشته اند و اکنون دیگر باور ندارند.

5
·        خیلی خوب.

·        اما قانون به چه معنی است؟

·        « قانون به پیوند  عینی، ضرور، عام و ماهوی موجود میان چیزها، واقعیات امور، روندها و غیره طبیعت، جامعه و تفکر اطلاق می شود که مشخصه اش ثبات نسبی و تکرار تحت شرایط یکسان و واحد است.
·        قوانین علمی انعکاس فکری قوانین عینی مؤثر در ضمیر انسانی اند.
·        قانونمندی یعنی جریان روندها و یا حالات بر اساس قوانین ذاتی شان.»

·        این تعریف دایرة المعارفی قانون است.

·        این اما به چه معنی است؟
6

·        این اولا بدان معنی است که قانون به پیوند عینی اطلاق می شود و نه ذهنی
·        یعنی بی اعتنا به تصورات حریف و همگنان حریف وجود دارد.
·        حتی بی اعتنا به بود و نبود بشریت وجود دارد.

·        اینکه آب در صد درجه سانتیگراد در فشار جو می جوشد و در صفر درجه سانتیگراد یخ می بندد، یک قانون عینی است.
·        این قانون نه تنها برای تصورات حریف، بلکه برای بود و نبود بشریت بطور کلی تره حتی خرد نمی کند.

7

·        این ثانیا بدان معنی است که قانون به پیوند ضرور و نه تصادفی میان چیزها، پدیده ها و روندها اطلاق می شود.
·        یعنی قانونمندی چیزها، پدیده ها و روندها بر ضرورت عینی، بر جبر عینی، مثلا بر جبر طبیعی و یا اجتماعی مبتنی است و نه بر تصادفی.

·        به عنوان مثال، جوشیدن آب در صد درجه سانتیگراد در فشار جو بالضروره صورت می گیرد و نه تصادفا.
·        به همین دلیل است که تحت همین شرایط همه جا و همیشه تکرار می شود.

·        قانون یعنی همین.
·        در غیر این صورت، دیگر نمی شد نام قانون بدان داد.

8

·        این ثالثا بدان معنی است که قانون به پیوند عام و نه خاص و یا منفرد اطلاق می شود.
·        یعنی عامیت در ذات قانون است.
·        قانون باید عام باشد و گرنه نمی تواند نام قانون به دوش کشد.

·        جوشیدن آب فقط اینجا در صد درجه سانتیگراد و در فشار جو صورت نمی گیرد، بلکه در هر جا و هر وقت تحت همین شرایط تحقق می یابد.

·        تصورات حریف نسبت به عامیت قوانین طبیعی و اجتماعی تغییری در عامیت قوانین یاد شده نمی دهد.
·        هر قانونی اصولا باید عام باشد و گرنه ول معطل است و نمی تواند قانون نام گیرد.

9


·        این رابعا بدان معنی است که قانون به پیوند ماهوی و نه نمودین و صوری و ظاهری میان چیزها، پدیده ها و روندها اطلاق می شود.
·        یعنی قوانین با ماهیت چیزها، پدیده ها و روندها در رابطه اند و نه با فرم نمودین آنها.

·        این ماهیت آب است، این ساختار مولکولی آب است که جوشیدن آن در شرایط عینی یاد شده را ایجاب می کند و نه رنگ و بو و طعم و صفات ظاهری آب.
·        یعنی قوانین با ماهیات چیزها، پدیده ها و روندها در رابطه اند و برای نمود و ظاهر آنها تره خرد نمی کنند.

10

·        همه این خصوصیات همه قوانین حاکی از این است که  تصورات «ما» کمترین تغییری در قانونیت قوانین طبیعی و اجتماعی و فکری نمی دهند.

11
ما معتقد بودیم که کارل مارکس در این حوزه‏ ها، مشابه کاری را پیش برده است که نیوتن در حوزه علوم طبیعی انجام داده بود.

·        نیوتون چگونه به کشف قانون جاذبه زمین نایل آمده است؟

·        او ظاهرا سیبی را دیده که از درخت پایین افتاده و از خود پرسیده که چرا بالا نرفته و پایین افتاده است؟

·        این به چه معنی است؟

·        این بدان معنی است که تجربه بر تئوری تقدم دارد.

·        این بدان معنی است که در دیالک تیک پراتیک و تئوری، نقش تعیین کننده از آن  پراتیک (عمل، تجربه، آزمون، آزمایش و الی آخر)  است.
·        مارکس هم در این زمینه کمترین فرقی با علمای علوم طبیعی نداشته است.

12


·        مارکس اما بمراتب برتر و ژرف بین تر از هر عالم علوم طبیعی بوده است.
·        مارکس ـ از حریف چه پنهان ـ  فیلسوفی دانشمند بوده است و یا دانشمندی فیلسوف.

·        آنچه مارکس در روند کار خویش به مثابه اسلوب بررسی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندها  توسعه داده و به خدمت گرفته، چیزی است که همه علمای علوم طبیعی و اجتماعی و غیره حتی تصورش را هنوز هم نمی توانند بکنند.

·        شکی نیست که مارکسیسم ـ لنینیسم دستاوردهای علمی را برای تدقیق احکام خود همیشه به خدمت می گیرد، ولی متد و اسلوب دیالک تیکی ـ ماتریالیستی غول آسای صرفنظرناپذیری را در اختیار علمای همه علوم قرار می دهد که بدون آن نمی توان به چاه تحلیل علمی اندر شد و سالم و سلامت بیرون آمد.  

13
یعنی او قوانین تاریخ، جامعه و اندیشه را کشف کرده است.

·        شکی نیست که مارکس و انگلس کاشف قوانین جامعه بشری بوده اند.
·        مارکس و انگلس اما قبل از کشف قانونی، مؤسس ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی بوده اند.
·        و درست به دلیل در اختیار داشتن این گنیجنه غول آسا قادر به تحلیل جامعه سرمایه داری و غیره گشته اند.
·        کاشف قوانین اجتماعی جا زدن مارکس مدح شبیه به  ذم است.

14
قوانینی که از عامیت، حتمیت و جامعیت برخوردار بوده و در تمام جوامع بشری صادق است و لذا ما باید آنها را فراگرفته و در شرایط مشخص ایران به کار بندیم.

·        از همین حکم نویسنده محترم می توان نه تنها به فقر فلسفی ایشان، بلکه به ناتوانی فکری ترحم انگیز ایشان پی برد:

الف
قوانینی که از عامیت، حتمیت و جامعیت برخوردار بوده و در تمام جوامع بشری صادق است.  

·        کی و کجا کسی ادعا کرده که همه قوانین مکشوفه از سوی مارکس در همه جوامع بشری صادقند؟

مثال اول

·        مارکس کاشف تئوری اضافه ارزش است.
·        این تئوری فقط در جامعه سرمایه داری صادق است و نه در جامعه فئودالی و یا برده داری.

 مثال دوم

·        مارکس و انگلس کاشف این قانون بوده اند که مبارزه طبقاتی پرولتاریا به دیکتاتوری پرولتاریا منجر می شود.
·        این قانون بر اساس تجارب خونین کمون پاریس و غیره تدوین شده است.
·        یعنی براساس تجارب پرولتاریا.

·        کی و کجا کسی ادعا کرده که این قانون در همه جوامع بشری مصداق دارد؟

مثال سوم

·        تنها تزی که شامل حال همه جوامع بشری می شود، تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ» است.
·        تزی غول آسا ست که همتراز با کشف آتش است.

·        فقط کسی می تواند به عظمت و ارج و ارزش بی همتای این کشف مارکس پی ببرد که آن را درک و هضم کرده باشد و در تحلیل مسائل فردی و اجتماعی خرد و کلان  بکار گرفته باشد.

ب

·        شالوده این تز را دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی از سوئی و دیالک تیک زیربنا و روبنای ایدئولوژیکی از سوی دیگر تشکیل می دهد.

ت

·        ضمنا همه دیالک تیک های عینی مدون در ماتریالیسم دیالک تیکی شمول عام دارند و در همه عرصه های هستی بطور کلی مصداق دارند:
·        مثلا دیالک تیک فرم و محتوا، نمود و بود، کمیت و کیفیت، پیوست و گسست و الی آخر.

15
قوانینی که از عامیت، حتمیت و جامعیت برخوردار بوده و در تمام جوامع بشری صادق است و لذا ما باید آنها را فراگرفته و در شرایط مشخص ایران به کار بندیم.

·        خوب.
·        چه ایرادی دارد؟

·        اگر آموزش و رعایت قانون جوشیدن آب در صد درجه با فشار جو ضرر و زیانی به کسی نزده، چراباید آموزش و رعایت قوانین مکشوفه از سوی مارکس و یا هر کس دیگر خطائی تلقی شود؟

·        ضمنا چه آلترناتیو و بدیلی برای به اصطلاح قوانین مکشوفه از سوی مارکس وجود دارد؟
·        باید ببینیم.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر