۱۳۹۲ شهریور ۱۶, شنبه

جهان و جهان بینی نادر ابراهیمی (2)

نادر ابراهیمی (1315 ـ 1387) 
نویسنده، فیلمساز، ترانه سرا، مترجم، روزنامه نگار
تحلیلی از شین میم شین 

نامه ی نادر ابراهیمی به همسرش 
سرچشمه: 
صفحه فیس بوک نسترن فقیه نصیری 

همسفر!
در این راه طولانی كه ما بیخبریم و چون باد می ‌گذرد.
 بگذار خرده اختلاف‌ های مان با هم باقی بماند.
خواهش میكنم!
مخواه كه یكی شویم، مطلقا. 
مخواه كه هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد
مخواه كه هر دو یك آواز را بپسندیم، 
یك ساز را، یك كتاب را، یك طعم را، یك رنگ را 
و یك شیوه نگاه كردن را 

مخواه كه انتخاب مان یكی باشد، سلیقه ‌مان یكی و رؤیاها مان یكی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن دال بر كمال نیست، بلكه دلیل توقف است. 


1

بگذار خرده اختلاف‌ های مان با هم باقی بماند.
خواهش میكنم! 
مخواه كه یكی شویم، مطلقا.

·        اختلاف و یا فرق به سطحی ترین و ابتدائی ترین تفاوت ها اطلاق می شود و نادر می خواهد که آنها در رابطه با همسر خویش زیر علامت سؤال قرار داده نشوند.
·        منظور او این است که نباید مته به خشخاش نهاد.
·        عملا هم چنین کاری آب در هاون کوبیدن است.
·        انسان ها که ماشین نیستند تا بتوانند کپیه حتی الامکان یکدیگر باشند.

2
مخواه كه هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم.

·        دم خروس خواننده، بیدارنده و آزارنده از همین فرمولبندی نادر بیرون می زند.
·        نادر کوتاه می آید و آنچه را که همسرش دوست دارد، او هم به نحوی از انحاء یعنی بطور کشکی و الکی و از سر مصلحت طلبی دوست می دارد.
·        یعنی تظاهر به دوست داشتن آن چیز می کند.
·        اما آدم ، آدم است و تحمل و تظاهرش حد و اندازه ای دارد.
·        از این رو ست که نادر مفهوم «به همان شدت» را در لا به لای سخنان خود جا می دهد و عملا نسبیتی را وارد عمل می سازد.
·        اگر همسر کسی عاشق مرثیه کودکان مسلم باشد، که دمار از روزگار روان آدمی در می آورد، چه می تواند کرد؟
·        یک بار و دو بار می توان مرثیه شیرین یاد شده را شنید و اشک ریخت.
·        اما شنیدن مکرر آن دیگر قابل تحمل نیست.
·        به همین دلیل نادر می خواهد که به حد و سرحد احترام گذاشته شود.   

3
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد

·        طرف دیگر قضیه اما خود نادر است که علایق مردانه خاص خود را دارد که همسرش چه بسا بطور دیپلماتیک تحمل می کند، ولی در ته دل زنانه اش کلی بد و بیراه نثار نادر و هر همسر خودخواه و دگراندیش دیگر می کند.
·        می توان گفت که نادر نمی خواهد که همسرش مزاحم علایق و سلایق خاص او شود.
·        به همین دلیل می خواهد که همه چیز چنانکه بوده و است، بماند.

4
مخواه كه هر دو یك آواز را بپسندیم، 
یك ساز را، یك كتاب را، یك طعم را، یك رنگ را 
و یك شیوه نگاه كردن را

·        نادر اکنون از عالم عام و انتزاعی گام به عالم خاص و مشخص می نهد و مسئله را در جزئیاتش طرح می کند:
·        اختلاف سلیقه زن و شوهر در آواز و ساز و کتاب و طعم و رنگ چیزها ست.
·        آنچه که بظاهر پیش پا افتاده جلوه می کند، می تواند همزیستی در زیر یک سقف را به دوزخی تحمل ناپذیر بدل سازد:
·        یکی می خواهد آواز دلکش را بشنود، در حالیکه دیگری هوس همیشگی به مرثیه دارد.
·        یکی مشتری مزخرفات جواد فاضل است و دیگری مشتری رمان های رئالیستی بالزاک و شولوخف.
·        یکی ترش دوست دارد، دیگری شیرین.
·        یکی شیفته رنگ سیاه است و دیگری عاشق آبی آسمانی است.
·        یکی مسائل را بطرز متافیزیکی لت و پار می کند و دیگری در پی تحلیل ریشه ای، علمی و دیالک تیکی است.

5

·        اگر علایق یکی از دو طرف سرکوب نشود، تبدیل خانه به دوزخ پیش برنامه ریزی شده است.
·        به همین دلیل هم است که خیلی از همسران بیشتر همخوابه اند تا همراه.
·        زن و شوهر بیشتر دافع یکیدگرند تا جاذب یکدیگر، بیشتر گریزان از یکدیگرند تا متمایل به یکدیگر.
·        اگر چنین نمی بود، پاتوق های مردجماعت و جلسات همه روزه زن جماعت تعطیل می شدند.

6
مخواه كه انتخاب مان یكی باشد، سلیقه ‌مان یكی و رؤیاها مان یكی.

·        نادر رفته رفته از تضادهای خانوادگی شعله ور خویش پرده برمی دارد:
·        او اکنون از اختلافات در زمینه علایق، سلایق و ایدئال ها پرده برمی دارد تا ماستمالی شان کند.
·        این اختلافات بر خلاف تصور نادر نه تفاوت های سطحی و پیش پا افتاده، بلکه نطفه های تضادهای خانه براندازند، خود اگر تضادهای توسعه یافته چرکین و خونچکان ویرانگر نباشند.
·        اختلاف در رؤیاها (ایدئال ها، آرمان ها) نه تفاوت سلیقه و نه تفاوت سطحی و پیش پا افتاده، بلکه تضاد ایدئولوژیکی است که در تحلیل نهائی از تضاد طبقاتی سرچشمه می گیرد.
·        در دوزخ تضادهای طبقاتی مگر می توان به همزیستی صلح آمیز ادامه داد.
·        اکثریت قریب به اتفاق خانواده هائی که پس از شکست انقلاب سفید و پیروزی ارتجاع فوندامنتالیستی تشکیل شده بودند، به همان سرعت و سادگی که تشکیل شده بودند، فرو ریخته اند و اگر اینجا و آنجا هنوز رمقی از آنها باقی است، نتیجه فرو رفتن سران خانواده تا گلو در منجلاب مشکلات و معضلات مادی و معنوی است.   

7
همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.

·        نادر یا حرف دهن خود را نمی داند و یا قصد خودفریبی و یا خدانکرده همسرفریبی بر سر دارد.
·        دو نفر که اینهمه اختلاف علاقه و سلیقه و نظر با هم دارند، چگونه می توانند همسفر باشند و هدف و مقصد و آماج واحدی را دنبال کنند؟
·        اختلاف رؤیا یعنی اختلاف در زمینه کعبه آمال، یعنی اختلاف در زمینه مقصد همراهی:
·        یکی به عنوان مثال سودای رجعت  فوندامنتالیستی به شعشعه های شگرف صدر اسلام بر سر دارد و دیگری قصد نجات جامعه از عقب ماندگی مادی و فکری و فرهنگی هزاران ساله.
·        آب چنین زن و شوهری به چه ترفندی می تواند در جوی واحدی جاری شود؟
  
8
همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.

·        نادر احتمالا در سنت افراد فلسفه فقیر معنی  مفاهیمی را که بر زبان می راند، خود نمی داند.
·        عدم تشابه ایدئولوژیکی، استیلی (سبک و رویه زیست، تفکر و عمل) را هرگز نمی توان دستکم گرفت و ضمنا ساده لوحانه از وحدت هدف و آماج دم زد.
·          امروزه نیز خیلی از احزاب و سازمان ها و شخصیت های ناتوان از خوداندیشی به دستکم گرفتن تفاوت های نظری و طبقاتی و ایدئولوژیکی خطر می کنند تا در جبهه ضد دیکتاتوری کذائی همه با هم دیکتاتورمنشانه به سوی کعبه آمال خدا می داند چی، رهسپار شوند.
·        این جور افکار در بهترین حالت بوی خودفریبی می دهند و در بدترین حالت بوی عوام فریبی.

9
و شبیه شدن دال بر كمال نیست، بلكه دلیل توقف است.

·        نادر اکنون دست به کیسه گل و گشاد خلیفه می برد و دست و دل بازانه درافشانی می کند:
·        اختلافات علاقه و سلیقه و ایدئولوژیکی و طبقاتی و غیره به چرخش قلمی تا حد عدم تشابه سطحی و پیش پا افتاده مسخ و مثله و مخدوش می شوند و حل آنها در لفافه «تشابه» به مثابه دلیل توقف جا زده می شوند.
·        اگر نادر امروز زنده بود، حتما نوشته بود که حل اختلافات، تفاوت ها و تضادها و یا حداقل تلاش در جهت حل آنها با «چپ نو» ناسازگار است و دلیل باور به «چپ سنتی» است.

10
و شبیه شدن دال بر كمال نیست، بلكه دلیل توقف است.

·        این یاوه نادر ابراهیمی نشانه فقر فلسفی ایشان است.
·        بدون حل تضادهای دیالک تیکی، کمال و رشد و توسعه ای قابل تصور حتی نیست:
·        ساده ترین تغییرات طبیعی و اجتماعی و انسانی و فکری و غیره از تنگه تریاد تز ـ آنتی تز ـ سنتز می گذرند.
·        تشکیل هر سنتزی از هر نوع مرهون حل تضاد تز و آنتی تز است:
·        اگر تضاد نطفه و زرده و سفیده تخم مرغ حل نشود، جوجه ای نمی تواند تشکیل گردد.
·        اگر اختلافات، تفاوت ها و تضادهای فی مابین حل نشوند، رشد و توسعه و تکاملی امکان پذیر نمی گردد.

11



·        همین نظر نادر را امروزه از همه منابر طبقه حاکمه ملی و بین المللی می توان شنید.

·        این عملا تقدیس و تجلیل اختلافات، تفاوت ها و تضادهای چرکین و دردآور است:
·        این به معنی دادن شعار «زنده باد تفاوت ها و تضادها» ست!

·       این به معنی دادن شعار «بی خیال تفاوت ها و تضادها بودن و درجا زدن در وضع نکبت بار و تهوع آور موجود» است!
·     این به معنی دادن شعار «مرگ بر جستجوی راه حلی برای غلبه بر تفاوت ها و تضادها و گشودن راه توسعه و تکامل فردی و اجتماعی» است!

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر