۱۳۹۲ مرداد ۲۶, شنبه

سیری در حماسه داد (57)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
تحلیلی از شین میم شین

استقرار خودکامگی
اوجگیری بیداد

7
پهلوانان و دستوران به مثابه پاسداران داد
 ادامه

·       به آماری از شاهنامه توجه کنید:

1

·       منوچهر که به شاهی می رسد فردوسی او را رها کرده، دنبال زادن زال و عشق او با رودابه و زادن رستم می رود.
·       این بخش 110 صفحه است از 428 صفحه جلد اول.

2

·       اگر مقدمه و قیام کاوه را هم سوا کنیم به شرح حال شاهان حدود 80 صفحه می رسد:
·       یعنی  یک سوم کتاب!
3

·       سپس نوبت به شاهی نوذر و طهماسب و گرشاسب و قباد و کاوس و کیخسرو می رسد که چهار جلد جمعا 1232 صفحه را در بر می گیرد که کمتر از200  صفحه آن (کمتر از یک پنجم) به شرح حال شاهان اختصاص دارد و بیش از هزار صفحه مختص توصیف سرگذشت پهلوانان است.

4

·       تازه آنجا هم که از شاهان سخن می رود، اختصاصا شرح حال آنان نیست.
·       در کنار شاهان همواره  بزرگان و پهلوانان تصویر می شوند.

5

·       در شاهی لهراسب و گشتاسب نیز با آنکه داستان فرار گشتاسب و ماجراهای او پیش از رسیدن به شاهی، نسبتا به تفصیل ذکر شده، شرح حال آن دو شاه کمتر از یک سوم حجم داستان است و دو سوم دیگربه رستم و اسفندیار اختصاص دارد.

6

·       در زمان حکومت ساسانیان، تاریخ نوشته و ثبت شده - البته از زبان درباریان - دست و پای فردوسی را می بسته، با این حال شاعر راه گریزی یافته و داستان های زیر را به تفضیل وارد کرده است:

الف
·       داستان سوفزا
ب
·       داستان بوذرجمهر
ت
·       داستان بهرام چوبین.

7

·       در میان شاهان ساسانی از داستان بهرام گور که بگذریم، داستان قباد، انوشیروان و خسروپرویزمفصل تر از همه است که اگر دقت کنیم خواهیم دید که در شاهی قباد به طورعمده از سوفزا و مزدک و در شاهی انوشیروان به طورعمده از بوذرجمهر سخن می رود تا از قباد و انوشیروان.

8

·       داستان انوشیروان در حدود 4500 بیت است که از آن کمتر از هزار بیت قبل از ورود بوذرجمهر به صحنه و 3600 بیت پس از آن و در پیوند مستقیم با او ست.

9

·       و در خسروپرویز بیشتر سخن از بهرام چوبین است.

10

·       اگر داستان های پهلوانان و دستوران را از شاهنامه حذف کنیم، از حجم کلی آن حدود یک چهارم یا یک پنجم باقی می ماند که تقریبا مساوی حجم عزر ثعالبی و یا بخش شاهان پارسی تاریخ طبری است. 

11

·       در آن صورت شاهنامه در محتوا و مضمون نیز بسیار شبیه این دو و برای دربار سلطان محمود پذیرفتنی می بود.

12

·       شاهنامه نه به شرح حال و بزرگی های شاهان، بلکه به ستایش رستم ها و زال ها و بوذرجمهرها و بهرام چوبین ها اختصاص دارد.
13

·       رستم ها و زال ها و بوذرجمهرها و بهرام چوبین هستند که مورد مهر فردوسی اند و فردوسی آنان را حامل داد و خرد می داند و نه شاهان را.

14

·       فردوسی مدام بر سر شاهان خود کامه می گوید که اگر خود خرد ندارید- که ندارید - لااقل تابع پند و اندرز دستوران خردمند و پهلوانان پاک نهاد خود باشید و بی مشورت آنان تصمیم نگیرید.

15

·       وقتی کاوس از دیو سپید شکست خورده و اسیر می شود، به زال و رستم پیام می فرستد:

جگر خسته در چنگ آهـرمنـم
همـی بگسـلد زار جان از تنـم

چو از پنـدهای تـو یـاد آورم
همی از جگر، سـرد باد آورم

نـرفـتـم بگفــتار تـو هوشــمند
ز کـم دانشـی بر مـن آمــد گزند

16

·       کاوس زیر فشار واقعیت به این نتیجه می رسد:

سپهبد چنین گفت چون دید رنج
که دسـتور بیدار بهتر ز گـنج

17

·       این فکر در سرتاسر شاهنامه با پیگیری دنبال می شود و فردوسی هر بار که فرصت می کند، به یاد می آورد که:

ز دسـتور پاکیــزه راهـبــــر
درفشان شود شاه بر گاه بـر

18

·       بهرام گور با زور و نیرنگ به شاهی می رسد:
·       بزرگان او را نمی پذیرند.
·       زمانی که به هر صورت تاج بر سر می نهد، مجبور می شود تعهداتی بپذیرد و از جمله تعهد می کند:

همـه رأی با کـارداران زنـیـم
به تدبیــر پشـت هـوا بشـکنیم

ز دســتور پرسـیـم یکسـر سخن
چو کاری نو افکند خواهیم بن

19

·       درست است که تصمیم نهایی را شاه اعلام می کند، اما او باید ابتدا به نظر بزرگان و پهلوانان توجه کند و بر این مبنا تصمیم بگیرد.
·       این نکته از زبان رستم خطاب به کاوس این طور بیان می شود:

سخن بشنو از من، تو ای شه نخست
پـس آنگه جهان زیر فرمان تو ســـت

20

·       اندیشه ضرورت مشورت و تصمیم جمعی و افزایش نقش دستوران و پهلوانان در امور کشوری و لشکری مدام در شاهنامه دنبال می شود، تا آنجا که وقتی نوبت بوذرجمهر و حکمت او می رسد، تقریبا این فکر به میان می آید که شاه باید سلطنت کند و نه حکومت. 

21

·       کار شاه شکار و بزم و رزم است و رنج سپاه و کدخدایی از آن دستور!

22


·       بوذرجمهر خطاب به کسری می گوید:

دل شــــاه نوشــین روان شــاد بـاد
همـیشـــــه ز درد و غــم آزاد بــاد

اگـر چـند باشــد ســـرافراز شــــاه
بــه دســــتور گـــردد دلارای گــاه

شـکار اسـت کار شـهنـشـاه و رزم
می و شادی و بخشش و داد و بزم

بداند که شــاهان چـه کردند پیــش
بورزد بدان هم نشان رأی خویـش

ز آگـنـدن گــنج و رنــج ســـــــپاه
ز آزرم گــفتـــار وز داد خـــــواه

دل و جـان دســـتور باشـــد به رنـج
ز اندیشـــه کــدخــدائی و گنـــــــج

23

·       مهمترین نکته در این باره این است که فردوسی همواره از صمیم قلب با پهلوانان و دستوران است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر