۱۳۹۲ مرداد ۱۶, چهارشنبه

سیری در حماسه داد (56)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  

تحلیلی از شین میم شین

استقرار خودکامگی
اوجگیری بیداد 

7
پهلوانان و دستوران به مثابه پاسداران داد

·       جستجوی داد تحت رژیم شاهی خودکامه، کارعبث و بیهوده ای است. 

1

·       سلطنت به هر صورت موروثی است و هر قدر هم تلاش شود که شاهان پیش از رسیدن به حکومت آزمایش شوند، نتیجه  چندانی به دست نخواهد آمد.

2

·       در رژیم شاهی خود کامه ـ خواه و ناخواه ـ تخت و تاج به ارث می رسد و به دست عناصر ناباب و بیدادگر می افتد.

3

·       فردوسی این واقعیت را می بیند و علت این را که شاهان جهان این چنین خوار بگذاشته اند، در همین واقعیت می داند.
·       ولی او وقایع نگار بی طرف نیست، بلکه جوینده داد است.

4

·       به نظر فردوسی در گذشته های دور حکومت بیشتر مردمی بوده است.
·       بزرگان و پهلوانان قوم از حق رأی و نظر در اداره امور کشور برخوردار بوده اند و آن زمان ها اوضاع بهتر از اکنون  بوده است.
5

·       با گذشت زمان از قدرت و نفوذ پهلوانان و بزرگان کاسته شده و شاهان خودکامه جای خود را محکم تر کرده اند.
·       به همین ددلیل است که بیداد روز به روز شدت یافته است.

6

·       می توان گفت که فردوسی به تصوری که از نظام دودمانی گذشته مانده، نظر داشته و دموکراتیسم دودمانی را می پسندیده است.
7

·       به نظر او روزگاری که هر دودمانی شایسته ترین افراد خود را بالا می کشیده و بر مسند قدرت می نشانده و زمانی که نمایندگان بر جسته دودمان ها در امر حکومت دخالت می کرده اند، روزگار خوشی بوده و داد بر بیداد چیره بوده است.

8

·       البته عصر فردوسی به عصر نظام دودمانی نزدیک نیست،
·       ولی به عصری که دهقانان آزاد وجود داشتند، بسیار نزدیک است.

9

·       با کمی اغماض می توان مشارکت نمایندگان دهقانان آزاد را در حکومت با مشارکت پهلوانان و بزرگان یکی گرفت.

10

·       می توان احتمال داد که تصور افسانه آمیز باقی مانده از نظام دودمانی با علاقه آشکار او به دفاع از آزادی و موجودیت دهقانان در بینش فردوسی بهم آمیخته و او پهلوانان و بزرگان قوم را نماینده طبقه خود می دانسته است.

11

·       به هر صورت، در بینش سیاسی فردوسی، داد زمانی مستقر است که قدرت شاهان محدود شده و تصمیمات اساسی در انجمن پهلوانان و بزرگان و با مشورت وزیران گرفته شود.

12

·       سرتاسر شاهنامه بیانگر مبارزه میان خود کامگی شاهان با آزادی طلبی پهلوانان و بزرگان قوم است که نماینده دودمان خویش و با کمی اغماض نماینده دهقانان آزاد بوده اند.

13

·       فردوسی حکومت مشورتی و نوعی بازگشت به دموکراتیسم دودمانی را در برابر سلطنت خودکامه قرار می دهد.
14

·       اولی را منشاء داد می داند و دومی را سرچشمه بیداد.

15

·       آمار کلی ئی که از شاهنامه گرفته ایم، نشان می دهد که 100% تصمیم هایی که شاهان بدون مشورت قبلی با پهلوانان و وزیران خویش و به طریق اولی علی رغم نظر آنان گرفته اند، نادرست بوده و اجرای آن بدبختی به بار آورده است و بالعکس 100% تصمیم هایی که با نظر پهلوانان و دستوران دلسوز گرفته شده، درست و توأم با داد بوده است.

16

·       فردوسی از کنار این حقیقت امر نمی گذرد، بلکه روی آن تأکید می ورزد و از این حیث با طبری و ثعالبی تفاوت جدی دارد.

17

·       نخستین دستوران خردمند، با نخستین شاهان پدید می آیند و فردوسی از همان گام نخست در کنار دستوران قرار می گیرد و به دفاع از آنان می پردازد.

18

·       طهمورث بر اثر راهنمایی وزیرش شهرسپ که معتقدات دینی داشته، صاحب فره ایزدی می شود و بر دیوان پیروز می گردد.

مـر او را یکـی پـاک دســتور بود
که رأیــش زکــردار بـد دور بود

خـنـیـده به هر جای شهرسپ نام
نزد جز به نیکی به هر جای گـام

(خنیدن: خواندن، مکیدن)
...

همـه راه نیـکی نمـودی به شـــاه
همـه راســـتی خواســـتی پایگـاه

چنـان شــاه پالوده گشـت از بـدی
کـه تـابـیـد از او فــــره ایــــزدی

19

·       طبری به جای شهرسپ از بوداسب نام می برد و نقش او را چنین وصف می کند:
«در نخستین سال پادشاهی وی بوداسب پدید آمد و به کیش صابیان دعوت کرد»

20

·       ثعالبی از وجود چنین دستوری اصلا حرفی نمی زند.

21

·       در زمان جمشید و ضحاک و فریدون، وزیر برجسته و نام آوری نیست.
·       اما از پایان شاهی فریدون و آغاز شاهی منوچهر در شاهنامه سیمای پهلوانان در کنار سیمای شاهان نمودار می گردد.

22

·        زمانی که منوچهر به تخت شاهی می نشیند، فردوسی سام نریمان را وارد صحنه می سازد و پا به پای توسعه نظام شاهی و تناوب شاهان سلاله درخشان پهلوانان تشکیل می گردند که در پرتو آنان سیمای شاهان رنگ می بازد.

23

·       شاهنامه فردوسی از این حیث از همه آثار مشابه متمایز می شود.

24

·       شاهنامه بر خلاف آثار مشابه آن و از جمله بر خلاف تاریخ طبری و عزر ثعالبی، سرگذشت شاهان نیست، بلکه رعمدتا به سرگذشت پهلوانان و دستوران و مناسبات آنان با شاهان اختصاص دارد.

25

·       فردوسی در مقابل خیل شاهان ستمگر و شکمبارگان بی مصرفی که از بیداد آنان شیر در پستان گاوان و لاله به دشت می خشکد، صف شکوهمند گردان و دستوران خردمندی را می ستاید که سرشتی پاکتر از چشمه های کوهساران و دلی روشن تر از خورشید دارند.

26

·       آنان با آنکه انسان هایی با نشاطند که از زندگی شرافتمندانه بهره بر می گیرند، به معنای مثبت کلمه «زهرچه رنگ تعلق پذیرد» آزادند.

27

·       قدرت آنان افسانه ای است، ولی هرگز به خاطرشان خطور نمی کند که این قدرت را در راه هوس های زود گذر و خواهش های نفسانی و بر ضد مردم به کار گیرند.

28

·       فردوسی راه خود را از همه شاهنامه نویسان از نقطه نظرهای زیر متمایز می سازد:

الف

·       به پهلوانان و دستوران بخش وسیع تری از شاهنامه را اختصاص می دهد.

ب
·       برای آنان مقامی عظیم قائل می شود.

ت

·       در مقابل قلدری شاهان به طرفداری صریح و آشکار از آنان برمی خیزد.

29

·       به نظر ما یکی از دلایل اساسی پذیرفته نشدن شاهنامه از طرف سلطان محمود همین بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر