۱۳۹۲ تیر ۲۷, پنجشنبه

سیری در حماسه داد (52)

 اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر) 
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367) 
سرچشمه 
راه توده   
تحلیلی از شین میم شین


6
 تبدیل انتخاب مستقیم شاه از سوی مردم به انتصاب او 
انتخاب شاهان

·       سلطنت موروثی امکان استقرار عدل را که خواست و آرزوی فردوسی است، از میان می برد.

1

·       پروردگان ناز و نعمت که از گهواره به تخت می نشینند و جز خود کسی را نمی بینند، خود کامگان بیدادگری می شوند که منشاء شرّند.

2

·       پرورش ویژه در محیط درباری هم دردی را دوا نمی کند و نتیجه معکوس می دهد.

3
·       پس چه باید کرد؟

4

·       پاسخ منطقی به این پرسش، این است که زمامداران - در آن زمان شاهان- باید انتخابی باشند.

5

·       باید کسانی را به شاهی گماشت که پیش از رسیدن به حکومت به محک امتحان زده دشه باشند و سزاواری خود را اثبات نموده باشند.

6

·       چنانکه می دانیم در آغاز پیدایش دولت، هنوز شاهی موروثی نبود.

7

·       در نظام دودمانی، سپهسالار برگزیده می شد و قدرت حاکمه در دست شورای شیوخ بود.

8

·       بتدریج که قدرت حاکمه از مردم جدا شد، شاهی نیز بیش از پیش موروثی گشت.

9

·       در ایران، بویژه در زمان اشکانیان، شاهی لزوما از پدر به پسر منتقل نمی شد.

10

·       حکومت بر دودمان ها متکی بود و رأی سران دودمان ها - اشراف- که توسط انجمن بزرگان ابراز می شد، بسیار ارزش داشت.
         
·       (خوب.

·       رأی اشراف که به معنی رأی مردم نیست. شین میم شین)

11

·       گریشمن بر آن است که در آن زمان در ایران دو شورا وجود داشت:

الف


·       اولا شورای اشراف و یا «سنا» که قدرت سلطنتی را محدود می کرد.


ب


·       ثانیا «مجمع فرزانگان و مغان» که فقط به منزله هیئت مشاور پادشاه به شمار می رفت.

12
·       به قول او:

«در سراسر تاریخ پارت، نجبا گاه با وسایل مخصوص خود و گاه به اتکاء خارجی شاهان را عزل و نصب می کردند.»

·       همین فکر را شرق شناس دیگری نیز تائید می کند:

«قدرت سیاسی تیول داران بزرگ در شورای اشرافی تجلی می کرد که حدودی بر اختیارات شاه می گذاشت. 
"یوستی نوس" آن را «سنا» می نامد.
حکومت و سرداری شغل موروث نبوده است.
انجمن دیگری هم برپا بوده که آن را مجمع «دانایان و مغان» می توان نامید.»

13

·       این نظام دولتی اگر چه در زمان اشکانیان برجسته تر بود، ولی خاص آنان نبود.

14

·       آنان این فرم را از هخامنشیان گرفته، به ساسانیان منتقل کردند.

«پس از هخامنشیان وقتی اشکانیان ابتدا پارت و سپس ایران را تسخیر کردند اصول و سنن هخامنشی را حفظ کردند. 
با تسلط ایرانیان شمالی بر سراسر کشور تشکیلات دودمانی قدیم جان تازه ای گرفت و تصور تسلسل دودمانی جامعه تا قرون متمادی در جامعه زردشتی، حتی پس از انقراض ساسانیان حفظ شد.»

15

·       در آغاز سلسله ساسانی نیز هنوز انتقال مستقیم شاهی از پدر به پسر حکمفرما نبود.

«موضوع وراثت تاج و تخت هنوز تابع قوانین سخت و صریحی نبود. 
بدین سبب شاه می کوشید تا در زمان حیات، ولیعهد خویش را معین کند.»
«قدرت شاهان ساسانی محدود بود...
پادشاه ممکن بود به بهانه های مختلف متهم به عدم لیاقت شود...
اصل قابل عزل بودن شاه اسلحه خطرناکی بود در دست موبدان.
سلطنت انتخابی بود. 
با این قید و شرط که پادشاه از میان دودمان ساسانی انتخاب شود»

16

·       شاهنامه اثر پژوهشی تاریخی نیست و به اینگونه مسائل نمی پردازد.

17

·       تاریخ طبری هم که بیشتر جنبه روایت تاریخی دارد، این مسائل را تصریح نمی کند.

18

·       ولی هم از شاهنامه و هم از طبری و ثعالبی می توان دریافت که شاهی در گذشته ایران آنطور که امروز درباریان ادعا می کنند- موروثی «خودکار» نبوده و شاهان بارها و بارها عزل و نصب شده اند.

19

·       تفاوتی که از این حیث میان فردوسی و طبری یا ثعالبی وجود دارد، این است که فردوسی اصل انتخابی بودن شاهان و محدود بودن قدرت آنان را می پسندد و هر جا که سیر داستان امکان دهد، روی آن تأکید می ورزد.
20

·       در حالی که دیگران از این موضوع می گذرند و یا حوادث منجر به عزل شاهان را تقبیح می کنند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر