۱۳۹۲ تیر ۱۷, دوشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (30)


احسان طبری (1295 ـ 1368)
گفتگوی احسان طبری و صادق هدایت
مقاله طبري، بخشي از گفتگوئي است که او در ديداری اتفاقي با صادق هدايت در خيابان ‌هاي تهران، پس از سرکوب حکومت آذربايجان داشته است.
مقاله حذف شده طبري از کتاب «خدمت و خيانت روشنفکران»
(با کمي تلخيص)
تحلیلی از شین میم شین

احسان طبری
بطورساده و بدون پيرايه، ادعاي شما برضد ما از قرار زیر است:
چرا فتح نکرده ايم؟
چرا شکست خورده ايم؟

·       این برداشت طبری جوان از مواعظ پرخاش آمیز روشنفکر مأیوس (صادق هدایت و امثالهم) است.

·       این استنباط طبری جوان از جفنگیات روشنفکر به اصطلاح «مأیوس» اما به چه معنی است؟

1

·       وقتی ما بر صرفنظرناپذیری اسلوب (متد) دیالک تیکی ـ ماتریالیستی تأکید می ورزیم، به همین دلیل است.
·       طبری جوان سنگپایه تحلیل خود را از همان آغاز بحث کج می نهد و بر همان سنگپایه کج شروع به «تحلیل» می کند.

·       چرا و به چه دلیل ما به چنین نتیجه ای می رسیم؟

2
روشنفکر «مأیوس»

·       اولا به این دلیل ساده که آدمیان را هرگز نباید بنا بر وضع و حال ظاهری (مثلا معرفتی، روانی و امثالهم) آنها تعریف، تعیین و مرزبندی کرد.
·       این شیوه تعریف و تعیین و مرزبندی  به معنی دمیدن شیپور تحلیل از سر گشاد آن خواهد بود و نوای دل انگیزی به گوش خود و خواننده نخواهد رسید.

2


·       این به معنی وارونه کردن دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) خواهد بود که انگلس ردیه های بلند بالا در این مورد نوشته است.
·       به قول درست او، چیزها را باید بر پایه پایه و اساس شان توضیح داد و نه صرفا بر اساس عناصر روحی و شعورین (معرفتی، روانی، احساسی، عاطفی و غیره) شان.

·       برای اینکه روح و شعور نه اولین، بلکه ثانوی است.

·       روح و یا شعور انعکاس ماده و یا وجود است.
·       یأس و امید انسان ها انعکاس شیوه وجود اجتماعی (زیست آنها) ست و به خودی خود نمی تواند آغازگاه تحلیل علمی تلقی شود.
·       باید پایگاه و یا خاستگاه طبقاتی ئی کشف شود که آدمیان را نومید و یا امیدوار می سازد.

3

·       طبری جوان اما از این حقیقت امر مارکسیستی بنیادی بکلی غافل است.
·       و درست به همین دلیل است که جفنگیات صادق هدایت را فقط به عنوان جفنگ مورد تأمل و «تحلیل» زورکی قرار می دهد:
·       استدلال سوبژکتیفی را در مقابل استدلال سوبژکتیف دیگری قرار می دهد.
·       ما این شیوه بررسی مسائل را شیوه سوبژکتیویستی می نامیم.
·       که به هر دردی می خورد، مگر به درد کشف حقیقت عینی.
·       طبری اما خود می داند که یک جای کار می لنگد و به همین دلیل هرازگاهی به ریشه قضایا اشاره می کند.
·       این اشاره ولی کمرنگ می ماند و عمر درازی نمی کند.

4

·       طبری احتمالا همین شیوه «اسکولاستیکی» تحلیل مسائل را در تمامت عمر خود حفظ می کند و چه بسا حتی بسط می دهد که به بدآموزی از این نظر در صفوف حزب می انجامد.

5
بطورساده و بدون پيرايه، ادعاي شما برضد ما از قرار زیر است:
چرا فتح نکرده ايم؟
چرا شکست خورده ايم؟

·       محتوای جفنگ روشنفکر «مأیوس» اصلا و ابدا از این قرار نیست.
·       اگر طبری افکار هدایت ها را تحلیل دیالک تیکی می کرد، به نتیجه دیگری می رسید.
·       روشنفکر کذائی از اینکه توده و حزب توده شکست خورده، خیلی هم سرخوش و سرمست و شاد است.
·       فریب فرمولبندی های جماعت روشنفکر را نباید خورد.

·       به قول لنین باید این فرمولبندی ها را از صراحت ماتریالیستی ـ دیالک تیکی گذراند و ناگفته ها را کشف و اعلام کرد.
·       همین استنباط سطحی و اسکولاستیکی طبری نشانه ی ساده لوحی خود او ست، ساده لوحی ئی که برای توده و حزب توده بسیار گران تمام شده است.

احسان طبری
ما اين را اعتراف مي ‌کنيم که فتح نکرده ايم و دچار ناکامي شده ايم.
حتي اگر بار اين شکست و ناکامي هم متوجه ما باشد، ولي همه اينها دليل بر اين نيست که دنيا به آخر رسيده و صحبت مبارزه در راه آزادي قدغن شده و ما بايد از خجالت قطره اي آب شده و به زمين فرو برويم.

1
·       حق اصولا با طبری است.
·       شیوه استدلال طبری اما فلسفی نیست و به همین دلیل اسلوب و متد خارائینی را در اختیار خواننده قرار نمی دهد تا خودمختارانه دست به تحلیل قضایا زند و در جنگل جامعه راه به پیش بگشاید.
·       طبری بسان اسکولاستیک ها مسائل را بطور منفرد (خاص) و عملا بطرزی ناپیگیر و سطحی حل می کند و خواننده باید در بهترین حالت راجع به مسئله خاصی اقناع شود.
·       امروزه خیلی ها کسب و کاری جز تغذیه خواننده با مواد خام (خبرلقمه ها) ندارند و فکر می کنند که ترجمه و تکرار و اشاعه ی بی تحلیل اخبار رسانه های طبقه حاکمه تنها کاری است که باید انجام داد.

2

·       در اثر همین شیوه تحلیل و حل مسائل از سوی طبری ها ست که توده ای ها به افراد خوداندیش، خودمختار و خردگرا و خردمند تربیت نمی شوند.
·       به همین دلیل، تنها «هنری» که برای شان می ماند، در بهترین حالت، تکرار جمله قصاری از این و آن است.

·       این اما به معنی مرگ پیشاپیش پیشاهنگ توده است.

·       امروزه وضع مدعیان نمایندگی حزب توده بمراتب بدتر شده است.
·       حضرات از خرد و کلان، دیگر حتی قادر و چه بسا حتی مایل به تکرار همان جملات قصار هم نیستند.
·       یا به بازانتشار جسته و گریخته و بسته به نیاز روز مطالب مملو از ایراد سران سابق حزب می پردازند و چه بسا حتی خود بیشتر از سرتیتر مطالب یاد شده را نمی خوانند و یا به روده درازی های بی محتوا و توخالی در زر ورق خودستائی توسل می جویند و یا چه بسا به شرح یادواره هائی از کوچه ها و خیابان ها و یا حتی سجایای زنان پادشاهان خیلی خیلی کبیر می پردازند و میلیون ها هوادار هوراکش هپیلی هپو گرد می آورند.

3
ما اين را اعتراف مي ‌کنيم که فتح نکرده ايم و دچار ناکامي شده ايم.
حتي اگر بار اين شکست و ناکامي هم متوجه ما باشد، ولي همه اينها دليل بر اين نيست که دنيا به آخر رسيده و صحبت مبارزه در راه آزادي قدغن شده و ما بايد از خجالت قطره اي آب شده و به زمين فرو برويم.

·       با شکست جنبش و تخریب ستون فقرات پیشاهنگ، دنیا به آخر نمی رسد، ولی پیشرفت اجتماعی بلحاظ مادی و معنوی آسیب می بیند.
·       آسیبی که برای ترمیم آن چه بسا چندین نسل لازم می آید.

·       از این رو، نمی توان لحظه ای حتی دچار خواب غفلت شد.
·       خطاها و خریت هائی که منجر به شکست شده اند، باید همه جانبه تحلیل شوند و گرنه بار دیگر، به انحای مختلف تکرار خواهند شد و منشاء فاجعه خواهند بود.

4
ولي همه اينها دليل بر اين نيست که ما بايد از خجالت قطره اي آب شده و به زمين فرو برويم.


·       مارکس در نامه ای به حریفی می نویسد:
·       «شرم کردن یک خصلت انقلابی است!»

·       پیشاهنگ مغلوب باید اصولا به دلیل خطاها و خریت های خود شرم کند.
·       شرم زمینه روانی لازم را برای تحلیل هشیارانه اشتباهات نظری و عملی، مادی و معنوی فراهم خواهد ساخت.
الف

·       در غیاب شرم، همه چیز بطور فاتالیستی (تقدیرگرایانه) توجیه می شود .

ب

·       در غیاب شرم،  انتقاد از خود رادیکال، ریشه ای و عینی صورت نمی گیرد و معایب نظری و عملی کشف و حذف نمی شوند و فاجعه در پهنا و ژرفا ادامه می یابد.

احسان طبری
هر جنبشي در جهان فتح و شکست دارد.

·       فرمولبندی طبری در این زمینه دقیق نیست، اگرچه حاوی هسته معقولی است.

1

·       طبری فتح و شکست را به مثابه دو چیز بسته، ایستا و «درخود» درک و مطرح می کند:
·       او عملا دوئالیسم فتح و شکست را می شناسد و نه دیالک تیک فتح و شکست را.
·       واقعیت این است که هرجنبشی دیالک تیکی از فتح و شکست است.
·       دیالک تیکی از افت و خیز است!
·       و به همین دلیل باید با روشنگری و «انتقاد از خود» مستمر همراه باشد.
·       توده باید به خوداندیشی برانگیخته شود و ضمنا به ساز و برگ خوداندیشی مجهز شود.
·       توده باید بی نیاز از بود و نبود پیشاهنگ حود بیاندیشد و از خود انتقاد کند و به علل شکست خود پی ببرد.
·       و گرنه شکستن کاسه کوزه ها بر سر پیشاهنگ و غیره مد می شود و حتی به درجه اسلوب تفکر ارتقا می یابد.

2

·       مقوله دیرآشنای «شکست» اما خود مقوله ای قابل تأمل و تحلیل است.
·       خواننده بهتر است که در این زمینه، خود بیاندیشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر