۱۳۹۲ خرداد ۱۱, شنبه

سیری در حماسه داد (46)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
تحلیلی از شین میم شین


 فصل پنجم
3
بیداد شاهان به مثابه علت نابسامانی ها 

  نخستین پاسخی که فردوسی از بررسی کلی تاریخ شاهان گذشته به پرسش اصلی خود می یابد این است که شاهان به طور عمده بیدادگر و یا بی هنر و شکمباره بوده اند و کمتر جانب داد را نگاهداشته اند و به همین دلیل، جهان را این چنین خوار بگذاشته اند.

1

·       قضاوت قطعی در این باره که فردوسی در سه تجدید نظر اساسی که در شاهنامه کرده، بطور مشخص چه تغییراتی در آن وارد نموده، دشوار است.

2

·       ولی بی تردید می توان گفت که او از زندگی زنده الهام می گرفته و هر بار که به شاهنامه برگشته و در آن دست برده، کینه اش نسبت به بیداد شاهان بیشتر و زبانش بر ضد آنان تیزتر گشته است.

3

·       نظری کلی به شاهنامه، نشان می دهد که فردوسی شاهان گذشته را به طور عمده بیدادگر و یا ناسزاوار می دانسته و در کمتر موردی یارای سخن گفتن قاطعانه از دادگری شاهی را داشته است.

4
·       در شاهنامه جمعا 50 شاه بر تخت می نشینند.
·       از 18 نفر از آنها کمابیش به خوبی یاد شده و 32 نفر دیگر یا به تصریح بیداگر بوده ند و یا متمایل به بیداد.

5

·       فردوسی در بسیاری از موارد نسبت به همین تعداد انگشت شمار از شاهان دادگر نیز جای شک باقی می گذارد تا جایی که تعداد شاهان واقعا دادگر او از دو و یا سه تن تجاوز نمی کند.

6
·       این آمار کلی در طبری و ثعالبی برعکس است.

الف

·       طبری تنها 7 شاه را بیدادگر می داند و از 33 تن به نیکی یاد می کند.

ب

·       ثعالبی 9 تن را بیدادگر و لااقل 30 تن را دادگرمی نامد.

7

·       مسئله روشن تر خواهد شد اگر این آمار کلی را با دقت بیشتر و مشخص تر بررسی کنیم.

8

·       برای این کار جا دارد که سه دوره تاریخی شاهنامه از هم جدا شود:

الف
·       دوره اول از کیومرث تا جمشید.

ب
·       دوره دوم از ضحاک تا دارا.

ت
·       دوره سوم از اردشیر تا یزدگرد سوم.

9

·       این سه دوره هم از نظر نوع دولت مرکزی، قدرت آن و پیوند آن با توده مردم و هم از نظر میزان آگاهی واقعی تاریخی که در دست بوده، از هم متمایز می شوند.

الف

·       دوره اول از نظر خود شاهنامه نیز ماقبل تاریخ است.

1
·       در این دوره تازه دارد دولت پدید می آید.

2

·       کیومرث، هوشنگ، طهمورث و تا حدودی در آغاز کار جمشید، بیش از آنکه شاه باشند، شیخ و رئیس قبیله و پدر روحانی اند.

3

·       آنها لباس پوشیدن و آتش افروختن و کشت و کار و آهن گداختن به مردم می آموزند.

4

·       کیومرث کوه نشین و پلنگینه پوش است و تا به جمشید می رسد مردم رفته رفته با تمدن آشنا می شوند.

5

·       تازه خود جمشید نیز هنوز هم شاه است و هم موبد.

منـم گـفـت بـا فـره ایـزدی
همم شهریاری، همم موبدی

6

·       در زمان جمشید است که مردم آهن می گدازند، سلاح می سازند، پارچه می بافند و جامه می پوشند.

7

·       تا این زمان هنوز جامعه به طبقات تقسیم نشده و شاهنامه هنوز از گروه های اجتماعی و دودمان ها خبری نمی دهد.

8

·       اطلاعی هم که از آن زمان در دست است از حدود افسانه فراتر نمی رود و لذا فردوسی نیز به سرعت از آن می گذرد.

9

·       از زمان جمشید به بعد حکومت بیشتر جا می افتد.

10

·       شاهان از حالت ریش سفیدی قبیله و پیشوایی دین بدر آمده و بیش از پیش رئیس دولت و فرمانده سپاه می شوند.

11
·       آنان دیگر آورنده آتش و گدازنده آهن نیستند.

12

·       شاهانند بر تخت زرین که با تکیه بر سرنیزه سپاهیان حکم می رانند.

13

·       از زمان جمشید و بویژه از زمان فریدون نظام دودمانی جامعه بیشتر احساس می شود.

14

·       دودمان های بزرگ با نام و پرچم و بزرگان و شیوخ خویش متمایز و مشخص می شوند.

15

·       دودمان کیان برتر است ولی دودمان های دیگر نیز نام و نشان و مقام ویژه ای دارند.

16

·       دولت بر اساس نظام دودمانی است و شاه حافظ این نظام و نماینده آن و بنابر این پیوند میان دولت- شاه -  مردم نیز هنوز پیوند دودمانی است.

17

·       از آغاز ساسانیان دولت و دربار بسیار جا افتاده و از مردم کاملا دور شده اند.

18

·       نظام حاکم، اشرافیت برده داری و فئودالی است.

19

·       از این دوره اطلاع تاریخی بیشتری نیز در دست بوده و شاهنامه به تاریخ مکتوب نزدیک تر است.

20

·       ببینیم در این سه دوره بیلان داد و بیداد شاهان چگونه است.

21

·       ما جدولی بر اساس شاهنامه برای مقایسه تنظیم کرده ایم:
·       (صفحه 117)

22

·       از این جدول می توان دریافت که به همان نسبتی که حکومت جا افتاده تر و سلطه طبقات بالا سهمگین تر می شود، بیدادگری بیشتر و شاه و حکومت از مردم دورتر می شوند.

23
·       شاهنامه تاریخ نیست.
·       فرم افسانه ای دارد.
·       اما در همین تاریخ افسانه ای هم روند تکامل دولت و جدا شدن آن از مردم و سوار شدن آن بر گرده مردم را می توان دید.

24

·       در دوره اول و یا به اصطلاح عهد اساطیری 75% شاهان دادگرند و در عهد تاریخی- ساسانی کمتر از 26%
·       سه چهارم بقیه یا بیدادگرند و یا هنر قابل ذکری نداشته اند.

25

·       در همین دوره ساسانی نیز در آغاز شاهان یا دادگرند و یا لااقل بی آزار.

26

·       هرچه فاصله حکومت از مردم بیشتر و دربار ساسانی پوسیده تر می شود، شاهان بیدادگر بیشتر و بیشتر می شوند.

27

·       مقایسه شاهنامه با تاریخ طبری و عزر ثعالبی نشان می دهد که در آغاز این دو نیز از این حیث منطبق بر شاهنامه و یا نزدیک به آنند، ولی هر چه جلوتر می رود فاصله آثار از همدیگر بیشتر می شود.

28

·       در دوره اول هر سه هم رأی اند و جمشید را بیدادگرمی دانند.
·       (البته با تفاوت های اساسی در علل و پیامدها و غیره که خواهد آمد).

29

·       در دوره دوم، شاهنامه از آنها فاصله می گیرد و چندین شاه را که طبری و ثعالبی به نیکی یاد کرده و یا از کنار معایب شان گذشته اند، به عنوان بیدادگر می کوبد.

30

·       در دوره سوم، دره عمیقی میان شاهنامه و این دو اثر پدید می آید.

31

·       نتیجه این که در طبری و ثعالبی آن سیر صعودی ستم طبقاتی و دولتی را که در شاهنامه آمده، نمی توان دید.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر