۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

سیری در تراژدی مهره سرخ (22)



شین میم شین

لب بسته خامشان
فرمانبران رام کدام آفریدگار
یا بد سرشتگان کدام آفرینش اند؟
اینان به خامشی
آیا نه هیمه های مدد کار آتش اند؟»

·        معنی تحت اللفظی:
·        خاموشان الکن، مخلوق کدام خالق و فرمانبر کدام فرمانده اند و یا در کدام آفرینش بد سرشته شده اند؟
·         اینها با سکوت و سکون خویش، آیا هیزم بیار آتش سوزنده نیستند:

1

·        سهراب در این واپسین گفتار شکایت آمیز خویش همه قوای زمینی و آسمانی را «مددکار آتش» قلمداد می کند.
·        بزعم او برای تکوین این تراژدی همه قوای مرئی و  نامرئی، همه قوای مادی و موهوم و در رأس همه شخص شخیص فردوسی، هیمه هیزم بر آتش تراژدی تلختر از زهر پور و پدر نهاده اند.

2

·        تنها کسانی که بزعم سهراب مجروح، کمترین تقصیر نداشته اند، خود او و پدر او بوده اند.
·        سهراب بسان رستم توان انتقاد از خود و پدر (و یا پسر) خود ندارد.

·        اما چرا و به چه دلیل؟
·        مگر انتقاد از خود و پدر و یا پسر خود در این آخرین لحظات حیات چه تغییری در سرگذشت و سرنوشت آنها ایجاد می کند؟

3

·        برای پاسخ به این پرسش باید با فلسفه حیات پهلوانان فردوسی آشنا شد.
·        ظاهرا در قاموس آنها تمامت معنای حیات در دیالک تیک نام و ننگ تعیین می شود.

·        این دیالک تیک همچنان و هنوز معتبر و مؤثر باید مورد تحلیل همه جانبه قرار گیرد و ریشه یابی شود.

·        اینکه آیا خود سیاوش در این تراژدی بطور غیر مستقیم بر واکنش رستم ها و سهراب های معاصر در واپسین لحظات حیات خویش نظر دارد، خود تأمل انگیز است.

·        چون رستم ها و سهراب های معاصر نیز همین واکنش تیپیک (خودویزه و نمونه وار) رستم و سهراب اساطیری را از خود نشان داده اند:
4

·        رستم پیر معاصر در پایان کردوکار تراژیک خویش در تلویزیون یأجوج و مأجوج  همه تقصیرات را به گردن «کاووس» می اندازد و سهراب «جوان» برای تطهیر خود و امثال کوته اندیش خود، تراژدی خودساخته را به گردن خودفروختگان می اندازد.

·        هدف رستم و سهراب معاصر ـ به احتمال قوی ـ دقیقا همان هدف رستم و سهراب اساطیری است:
·        مرگ بی ننگ!
·        مرگ با نام نیک!

سهراب
آشفته تر ز پیش
دستی به روی زخم تهیگاه می کشد
شب
آه می کشد

·        معنی تحت اللفظی:
·        سهراب پریشان تر از قبل دست بر زخم خویش می نهد و شب را غرقه در آه و اندوه می کند.

·        سهراب چرا و به چه دلیل پس از توضیح و عملا توجیه فاجعه و تطهیر ضمنی خود و تهمتن، آشفته تر از پیش است؟

1

·        وقوف و عدم وقوف خود سیاوش به محتوای این بند شعر، تغییری در ماهیت امر پدید نمی آورد.

·        این در طبیعت شناخت استه تیکی است که هنرمند، بیش از آنچه که می داند، تبیین می دارد.

·        برای اینکه هر اثر هنری در دیالک تیکی از خودپوئی و آگاهی تشکیل می یابد.
·        بخش خودپوی اثر هنری از اختیار مطلق هنرمند خارج است.

·        هنرمند چه بسا پس از تحلیل اثر خویش به ژرفای واقعی و معنوی اثر خود پی می برد و دچار حیرت سرشته به تردید می شود.
·        تردید از آن رو که خود اصلا به نکات مکشوفه از سوی تحلیلگر نیاندیشیده است.

2
سهراب
آشفته تر ز پیش

·        آشفتگی بیش از پیش سهراب به احتمال قوی از آن رو ست که او به کوته اندیشی و خودخواهی و خودبینی خود و تهمتن واقف است و خود را بی تقصیر مطلق تصور نمی کند.

·        این پریشانی بیش از پیش هم در حق رستم و سهراب اساطیری اعتبار دارد و هم در حق رستم و سهراب معاصر.
·        هشدار به هر دو به وفور داده شده بود، ولی توان تفکر و تصحیح خط مشی خویش در سر و دل نبود.

·        چرا و به چه دلیل؟
3

·        دلایل پسیکولوژیکی این واکنش خردستیز را سهراب در گفتگوی هذیان آلود با تهمینه بطور غیرمستقیم و چه بسا به نیت تطهیر خویش گفته است:
تهمینه

«آخر چرا نشانه یکتای تهمتن
آن شهره مهره را
بیهوده زیر جامه نهان کردی

و این گونه شوربخت پدر را
بدنام و تلخکام جهان کردی؟»

سهراب خشم خورده و نالان
ز آن رو که ژاژخواه دهانی به نیشخند نگوید:
« نوخاسته را نگر که به بازو
بربسته نابجا
طوق و نگین رستم دستان»

·        سهراب برای پرهیز از تمسخر و استهزای یاوه گوئی از بستن مهره شهره بر بازو خود داری می کند.

·        پس خود سهراب بی تقصیر نبوده است. 

·        تقصیر اصلی سهراب تقصیری پداگوژیکی (تربیتی ـ آموزشی ـ پرورشی) است.

·        سهراب یاد گرفته که به دیالک تیک نام و ننگ به هر قیمت وفادار بماند.

·        از این رو او ترجیح می دهد که پدر بکشد و یا بدست پدر کشته شود، یعنی تراژدی پدید آورد، ولی مورد استهزای یاوه گوئی قرار نگیرد.

·        ما در این شعر بلند سیاوش با معیارهای ارزشی ارزش ستیز پهلوانان اساطیری و معاصر تاریخ خویش آشنا می شویم.

4

·        سهراب اما از تبیین تمامت حقیقت طفره می رود.

·        بخش اصلی حقیقت این است که تهمینه او به توصیه اکید کرده است که از مهره شهره به هنگام جنگ بهره برگیرد.
·        و سهراب از سر خریت و کوته اندیشی رهنمود مادر خود را، یعنی بهترین و بی چون و چراترین دوست خود را نادیده گرفته است.
5

·        بیشک سیاوش ـ آگاهانه و یا ناخودآگاه ـ خطا و خریت رستم ها و سهراب های معاصر را نیز در مد نظر داشته است.
·        اختلافات درونی، رقابت ها، انتقامگیری ها، همدگرستیزی ها، بی اعتنائی به هشدارها، خودخواهی ها، خودرأیی ها و غیره زمینه را برای تکوین تراژدی در تمامت طول تاریخ هموار کرده است.

·        آن سان که هر انسان خردگرا و خردمندی از شنیدن خاطرات تهوع انگیز، هر چه در دل دارد، بالا می آورد.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر