۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

سیری در حماسه داد (35)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
سرچشمه
 راه توده  
تحلیلی از شین میم شین

فصل سوم
بخش چهارم
«عدل» و «داد» در سرتاسر شاهنامه 
الف
خرد

·        شاهنامه با بیت زیر آغاز می شود:

بنام خـــــداوند جـان و خرد
کز این برتر، اندیشه بر نگذرد

1

·        برتری صفت آفریدگار جهان، این است که خداوند جان و خرد است.

·        (این جمله جوانشیر معنی روشنی ندارد:
·        «برتری صفت کسی» به چه معنی است؟
·        برداشت ما از این بیت حکیم طوس این است که خدا، خداوند و دارنده جان و خرد است.
·        خدا نه ابله و نادان، بلکه شعورمند و خردمند است.
·        و ضمنا، اندیشه بشری نمی تواند راجع به خدا، بیش از این بداند و بر زبان آورد.
·        در تصور حکیم طوس، هستی نشاندهنده شعورمندی و خردمندی خدا ست.
·        فقط خدای شعورمند و خردمندی قارد به بنای جهانی به این زیبائی و کمال است.
·        شین میم شین)

2
·        خود او را از راه خرد نمی توان شناخت.

·        (معلوم نیست که جوانشیر به چه ترفندی این اندیشه را از بیت حکیم طوس استخراج می کند.
·        اگر خدا را بکمک خرد نتوان شناخت، پس به چه طریق دیگری می توان به این نتیجه رسید که او شعورمند و خردمند است؟
·        در غیاب خرد برای بنی بشر همان چیزی می ماند که فلاسفه امپریالیستی «الهام» و یا اینتوئی سیون می نامند.
·        ما فکر نمی کنیم که فردوسی این نظر جوانشیر را نمایندگی کرده است.
·        خواهیم دید. شین میم شین)

3
·        جان و خرد که خود آفریده اند، نمی توانند به آفریننده راه یابند.

·        (فردوسی کجا گفته که جان و خرد مخلوق خدا هستند؟
·        بنظر حکیم طوس، خدا خداوند و دارنده شعور و عقل است.
·        سعدی صدها بار واژه «خداوند» و «خداوندگار» را به معنی دارنده و صاحب بکار برده است:
·        خداوند بنده
·        خداوند غلام
·        خداوند رأی
·        خداوند زمین
·        خداوند مال
·        خداوند حکم

·        تا انجا که ما استنباط کرده ایم، فردوسی اصولا و اساسا خدا را نه خالق، بلکه مولد تلقی می کند که «از ناچیز، چیز می سازد»، درست به همان سان که آهنگر از سنگ آهن (ناچیز)، گاوآهن (چیز) تولید می کند.
·        ما باید شاهنامه را مورد تحلیل دیالک تیکی دقیق قرار دهیم تا با اطمینان بیشتر بتوانیم از جهان بینی حکیم طوس پرده برداریم.
·        شین میم شین)
3

·        جان و خرد که خود آفریده اند، نمی توانند به آفریننده راه یابند.
·        در این مورد چاره ای نیست جز اینکه ایمان آوری و بس:

خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشه ســخته کی گنجـــد اوی

به هسـتی اش باید که خســتو شوی
ز گفـتــار بی کار، یکســـو شـــوی

·        (جوانشیر ظاهرا از این بیت فردوسی نتیجه گرفته اند که «جان و خرد که خود آفریده اند، نمی توانند به آفریننده راه یابند و چاره ای جز ایمان آوردن وجود ندارد.»

·        ما سعی می کنیم همین دو بیت فردوسی را مورد تأمل قرار دهیم:
·        خدا که خداوند شعور و خرد است، درست به دلیل همین شعورمندی و خردمندی، شعور و خرد انسانی را مورد سنجش قرار می دهد.
·        و چنین خدای شعورمند و خردمند خردسنجی در اندیشه خردسنجیده شده (سخته) بشری نمی گنجد.
·        بنی بشر بکمک خرد و شعور ناچیز خویش هنوز نمی تواند به ماهیت و ذات خدا پی ببرد.
·        از این رو باید به وجودش اقرار کند و از یاوه پردازی پرهیز نماید.
·        جوانشیر احتمالا واژه «سخته» (سنجیده شده) را به غلط به معنی «ساخته شده، آفریده شده» معنی کرده اند.
·        فردوسی حقیقت تاریخی زمان خود در این زمینه را نمایندگی می کند.
·        بنا بر سطح توسعه نیروهای مولده در آن زمان، شعور و خرد انسانی راجع به خدا بیشتر از این نمی تواند بگوید.
·        شین میم شین)
4

·        و اما هر آنچه جز خدا ست، هر آنچه آفریده است، فرودست خرد است، از راه خرد شناختنی و دریافتنی است و بر اساس خرد استوار تواند بود.

·        (معلوم نیست که جوانشیر این یاوه ها را از کجا استخراج و یا استنتاج می کنند.

الف

·        ایشان اولا تئوری شناخت فردوسی را بطور سوبژکتیف تعیین می کنند.

ب

·        ثانیا بزعم ایشان، فردوسی بطرزی ایدئالیستی، خرد را مقدم بر ماده می داند:
·        «و اما هر آنچه جز خدا ست، هر آنچه آفریده است، فرودست خرد است و بر اساس خرد استوار تواند بود.»
·        این بدان معنی است که واقعیت عینی بر اساس خرد استوار است.
·        اگر خرد نباشد، واقعیت عینی نمی توان پایه و اساسی داشته باشد.
·        این پاسخ ایدئالیستی از سر تا پا غلط به مسئله اساسی فلسفه است و فردوسی به احتمال قوی هرگز این موضع جهان بینانه را نداشته است.
·        شاید منظور جوانشیر این است که بنظر فردوسی واقعیت عینی (هستی) قانونمند است.
·        باید در روند تحلیل شاهنامه به این مسئله دقت بیشتری معطوف داریم. شین میم شین)

5
·        خرد برترین داده ایزد است: 
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
سـتایش خرد را به از راه داد

·        (خرد بهترین نعمت الهی است.
·        خردستائی بمراتب بهتر از دادستائی است.
·        این به معنی موضع راسیونالیستی (موضع طرفداری از خرد) اکید و بی چون و چرای حکیم طوس است.
·        آنهم در زمانی که مذهب و خرافه یکه  تاز میدان بوده است.
·        شین میم شین )

6
·        غم و شادی انسان از خرد است.

7
·        سرنوشت انسان بسته به خود او و خرد او ست.

8

·        چه در این جهان و چه در آن جهان خرد تعیین کننده است:
·         
خرد رهنمــای و خرد دلگشـــای
خرد دست گـیرد به هر دو سرای

از او شـــادمانی و از اویت غمی است
و از اویت فـزونی و از اویت کمی اسـت
....
از اوئی به هر دو سرای ارجمند
گســـسته خـرد، پای دارد به بنــد

9

·        سپردن سرنوشت انسان به دست خرد، وابسته کردن «هر دو سرای» و فزونی و کاستی انسان به خرد، رکن اصلی جهان بینی فردوسی است.

·        (حالا معلوم می شود که جوانشیر از تئوری شناخت بکلی بی خبر بوده اند.
·        در این فراز از شاهنامه ـ بر خلاف پندار جوانشیر ـ نه موضعگیری جهان بینانه حکیم طوس، نه پاسخ او به مسئله اساسی فلسفه، بلکه تئوری شناخت او مطرح می شود:
·        خرد راهنمای بنی بشر است.
·        خرد دلگشا ست.
·        خرد در هر دو سرای (دنیا و عقبی) مددکار بنی بشر است.
·        شادی و اندوه بنی بشر بسته به میزان خرد او ست.
·        کسی که خردمند نباشد، از چاله به چاه می افتد و رنج بیشتر می برد.
·        رشد و زوال هرکس بسته به میزان خرد او ست.
·        میزان ارجمندی بنی بشر در هر دو جهان بسته به میزان خرد او ست.
·        کسی که بیگانه با خرد باشد، بنده و وابسته است و نه آزاد و خودمختار.

·        موضع فردوسی در رابطه با خرد، صدها سال قبل از طلوع خورشید رنسانس و روشنگری در اروپا، همان موضعی است که در فلسفه روشنگری، فلسفه کلاسیک آلمان و انقلابات بورژوائی نمایندگی می شود.
·        جوانشیر به جای تحلیل عینی و دیالک تیکی اشعار فردوسی، هرچه بنظرش می رسد به حساب او می گذارد.
·        در این ابیات حکیم طوس حرفی از سرنوشت بشری و غیره در میان نبوده است.
·        جوانشیر در زمینه های دیگر نیز دچار نوعی سوبژکتیویسم معرفتی بوده است.
·        سوبژکتیویسمی که دست در دست با پراگماتیسم می رفت.
·        شین میم شین)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر