۱۳۹۱ شهریور ۲۲, چهارشنبه

سیری در شعری از آشنا ملک (7)

فردا آمده است و ایستاده است
پیش روی من
می‌پرسد:
«چه می‌خواستی؟»

با عصا او را کنار می‌ زنم
همچنان چشم دوخته
به دوردست
منتظر!

سرچشمه:
فیسبوک آشنا ملک
به ماه ماهی

• شاهکاری است، این شعر موجز!
• به تخیل تصویرمند شگرفی سرشته است.

• چنین فردائی در شعری هرگز ندیده بودیم.
• ولی از بی اعتنائی شاعر به فردا دل مان به درد آمد!

• ما دیری است که دلباخته ی فرداییم و هر شب به امید فردا به خواب می رویم!

همچنان چشم دوخته
به دوردست
منتظر!

• انتظار یکی از مقولات اساسی در ادبیات و فلسفه ایران است.

• انتظار ریشه فئودالی دارد!

• انتظار بیانگر حال و روز انسان وامانده ی جامعه فئودالی است، که خود قادر به نجات خویش نیست و چشم به راه ناجی موعودی است!

• انتظار دست در دست با ادیان آسمانی آمده است:

دینی نیست که ناجی موعودی نداشته باشد!

• انسان بورژوائی آغازین در سپیده دم عصر جدید
اما خود به لیاقت مادی و معنوی خود واقف است و به قول فروغ، «ناجی خود را در آینه می جوید!»


• انسان طراز نو اما ناجی خود و بشریت را نه در آئینه، نه در خویشتن تنهای خویش، بل در وحدت تن های همسرشت و «همسرنوشت» و همسرگذشت می جوید!

در وحدت سوبژکت بی چون و چرای تاریخ می جوید که مولدین «بی همه چیز» همه ی چیزهای مادی و معنوی نام دارند!
پایان

۲ نظر:

  1. با سلام

    این شعر فوق العاده است چرا؟ چون هر کس با احساس خود میتواند با آن کنار بیاید یا به عبارت دیگر احساس گمشدهٔ خود را پیدا کند.

    برداشت شماره یک:

    فردا آمد ولی‌ حاضر نبودی، کار امروز را به فردا موکول کنی‌ به پس فردا هم موکول خواهی‌ کرد با این شخصیت شعر آینه میشود و آدم تصویر تنبلی خود را در آن میبیند.



    برداشت شماره دو

    انتظار با ریشه‌های فئودالی یعنی‌ همان که شما گفتید.



    برداشت شماره سه

    عصا آیا اشاره به پیری دارد؟ دردناک است تصور انسان پیر و عبوسی که هنوز کلی‌ حرف برای زدن دارد و هنوز کلی‌ موقیعت دارد ولی‌ از آن بهره نمی‌گیرد ، چرا؟ عزیزی را از دست داده است؟ کم حوصله شده است؟ دست یا عضو دیگری از بدنش از کار افتاده است؟



    برداشتهای دیگر هم ممکن است اگر خوانندگان کمی‌ در آن تامل کنن

    آینه یا هنر در یکی‌ از هنرانه‌ترین شکل ممکن

    پاسخحذف
  2. خیلی ممنون
    حالا معلوم می شود که چرا واقعیت عینی لایتناهی است.
    آنچه از آن به چشم کسی می رسد، بستگی به خیلی چیزهای عینی و ذهنی دارد، مثلا بستگی به پرسپکتیو او دارد:
    در بالکن طبقه دوم چیزهائی از دور و بر دیده می شود.
    در بالکن طبقه پنجم به ایستی چیزهای بمراتب بیشتری خواهی دید.
    نگاه شما ژرفتر بوده تا نگاه ما
    با امتنان مجدد

    پاسخحذف