۱۳۹۱ تیر ۲۷, سه‌شنبه

فرازی از تحلیلی از احسان طبری راجع به «نیچه ئیسم» (4) (بخش آخر)

احسان طبری
سرچشمه:
«در باره وظيفه انسان و ملاك رفتار اجتماعى او»
(ماركسيسم و نيچه ئيسم)


• نكته ديگرى كه در اينجا مى تواند مطرح شود، آن است كه آيا سازندگان تاريخ و طلايه داران و قهرمانان آنها بايد به موازين نوعى اخلاق وضع شده تسليم باشند يا به موازين "نوعى اخلاق واضع"؟
• يعنى آيا خود عمل سازندگان تاريخ آئين گذار نيست و آنها بايد به آئين هاى معينى سر فرود آورند؟
• آيا اين آئين هاى موضوعه تا چه اندازه اى اصالت دارند؟
• اين بحثى است كهنه.
• در فلسفه و اخلاق مطلب باين نحو مطرح است:
• آيا بايد وسائل و اسباب، تابع مقاصد و هدف ها باشند، يا به خاطر هدف و مقصد صحيح، مانعى ندارد كه ما از وسائل و اسباب ناصحيح نيز استفاده كنيم؟

نیکولو ماکیاولی (1469 ـ 1527)
شاعر، فیلسوف، دیپلمات و سیاستمدار ایتالیائی
نام او با مباح دانستن هر وسیله ضد اخلاقی برای نیل به قدرت و دفاع از منافع خود پیوند داده می شود.
ماکیاولیسم به شیوه عمل و رفتار سیاسی مذمومی اطلاق می شود که قدرت و منفعت شخصی را بر هنجارهای اخلاقی مقدم می داند.

• ماكياوليسم به اين مطلب پاسخى داد كه قبل از ماكياول نيز مطرح شده بود:
• "هدف ها وسائل را توجيه مى كنند".

• و اين پاسخى است كه ما ماركسيست ها با آن موافق نيستيم.

1

• ماركسيسم "وسائل" و "هدف ها" را در وحدت ديالكتيكى آنها در نظر مى گيرد.

2

• نمى توان براى هدف هاى ضد اجتماعى، وسائل خوب بكار برد يا نمى توان به هدف هاى عادلانه اجتماعى با وسائل بد رسيد.

3

• مابين هدف ها و وسائل همآهنگى منطقى هست.

4

• هدف هاى درست خواستار وسائل درست اند و بر عكس.
• ماركس مطلب را باين نحو مطرح مى كند.

5

• اما در اصل، مسئله مطروحه ماركسيسم بر آن است كه وظيفه انسان پيكار فداكارانه و پيگير و بى باكانه بخاطر رهائى انسان هاى ستمكش و محروم است.

6

• عشق به انسان هاى محروم، علاقه به آزادى آنها، اعتقاد به برابرى حقوق انسان ها ـ صرفنظر از قوم، نژاد، جنس، شغل، طبقه ـ از سوئى و ضرورت تشكل ، كسب نيرو، نبرد، برداشتن جسورانه موانع از سر راه، يورش به پيش، غلبه بر دشمن، مقاومت در قبال دشوارى، خوش بينى و روش مثبت و سازنده انقلابى و غيره از سوى ديگر، دو قطب ضرور و انفكاك ناپذير در عمل هر انسان انقلابى است.

7

• اگر ما قدرت و پيكارجوئى را نه به حساب انسان ها، بل به حساب اعتلا فرد جداگانه، يا طبقه و نژاد جداگانه مطلق كنيم، آن را به يك مبدا بهيمى بدل ساخته ايم.

8

• اگر ما عشق به انسان را غير طبقاتى در نظر گيريم، آن را از چارچوب مشخص تاريخى خارج سازيم، آن را به تنها ملاك رفتار بشرى تبديل كنيم، اصول گانديستى "آهيسما" (بى آزارى مطلق) و "ساتياگراها" (مبارزه تنها به اتكا قوت روح و فضائل اخلاقى) را موعظه كنيم، بنوبه خود بندگى و سرورى را ابدى كرده ايم و در زير نقاب مردم دوستى، به دشمنان مردم خدمت نموده ايم و به نيچه ئيسم خدمت كرده ايم.

9
• ممكن است بگويند:
• تركيب "پيكار بى امان" از سوئى و "انساندوستى عميق و پيگير" از سوى ديگر، در عمل يا آسان نيست يا گاه محال است و مواردى پيش مى آيد كه بايد همه فضائل از يك سو (دموكراسى، انترناسيوناليسم، هومانيسم، عدالت رفتار را) به سود فضائل ديگر (قاطعيت در نبرد، نيل به پيروزى بر ضد دشمن، اثربخشى اقدام، استفاده صحيح از فرصت و غيره) يا ناديده گرفت يا بسيار محدود كرد.

10

• اينكه تركيب اين دو جهت دشوار است، سخن درستى است.
• ولى محال بودن آن را ما به مثابه يك خطاى جدى منطقى و پيشداورى خطرناك اخلاقى رد مى كنيم.

اگر ميل و همت و رقت وجود داشته باشد،
مى توان در هر مورد مشخص قاطعترين، اثربخش ترين و در عين حال انسانى ترين شيوه رفتار را يافت
!
پایان
ویرایش متن از تارنمای دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر