۱۳۹۱ تیر ۲۶, دوشنبه

فرازی از تحلیلی از احسان طبری راجع به «نیچه ئیسم» (3)

ابربشر نیچه

احسان طبری
سرچشمه:
«در باره وظيفه انسان و ملاك رفتار اجتماعى او»
(ماركسيسم و نيچه ئيسم)



I
عصاره آموزش نیچه

1

• شكاكيت و ترديد در اصالت نتايج تحقيقات علم و محصولات منطق

• مراجعه کنید به اسکپتیسیسم (تردیدگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2

• اراده گرائى (ولونتاريسم) و تكيه در بست بر قدرت ابرمردها و نژادهاى سرور

• مراجعه کنید به وولونتاریسم (اراده گرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3
• فردگرائى (اینديويدوئاليسم) و اشرافيت

• مراجعه کنید به ایندیویدوئالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


4

• تبليغ كيش نوابغ (نخبگان) و ذوات بزرگوار

• مراجعه کنید به تئوری نخبگان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


5
• خردستيزى (ايراسيوناليسم)

• مراجعه کنید به ایراسیونالیسم (خردستیزی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


6
• انكار ثمربخشى عقل و مدح غريزه و الهام

• مراجعه کنید به عقل (خرد) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


II

1

• نيچه بر اساس فلسفه و اخلاق خود مداح نظاميگرى (ميليتاريسم) بود و تيپ "نظامى" را از بسيارى جهات مظهر آن انسان ايدئال مى دانست كه بر اساس فلسفه او بايد پرورده شود.
• لذا عملا نوعى نظاميگرى عمومى جامعه را براى نيل به سيطره و نوعى كيش پيشوائى را در درون اين نوع اجتماعات نظامى شده موعظه مى كرد.

• مراجعه کنید به میلیتاریسم (نظامیگری) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2

• وى خواستار بود كه اروپا بر اين اساس متحد شود و تمدن و فرهنگى نو را به سود خود بر جهان تحميل كند.

3


• هيتلر پيگيرتر از هركس، آرمان هاى نيچه را دنبال كرد و فاحش تر و صريح تر از هر كس ديگر، پليدى و ناتوانى اين ياوه ها را با عمل خود برملا ساخت.

4

• فلسفه نيچه امروز نيز در پايه روش و عمل امپرياليسم است و مظهر آن شيوه كار امپرياليست هاى متجاوز آمريكا در سراسر جهان، بويژه در جهان سوم است:

الف

• مثلا در ويتنام، امپرياليست هاى آمريكا تماما و كاملا و بى كم و زياد به مثابه "جانوران موبور" عمل كردند و خواستند با خاكستر كردن خلقى در شعله آتش، سيطره خود را در آسيا و جهان استوار سازند.

ب

• "سياست از موضع قدرت" اين جانوران نوظهور نيز به عاقبتى خوش تر از عاقبت ددان فاشيستى نرسيد و شكست و ننگ تاريخى را بهره شان ساخت و بيش از اين نيز خواهد ساخت.

5

• محققين بورژوا، گاه به اتكا زيبائى شاعرانه نوشته هاى نيچه، گاه با توجه به آنكه مردى تيره روز بود، گاه با استفاده از تناقضات گفتارش، گاه با تفسير بغرنج نوشته هاى او مى كوشند او را از نكوهشى كه سزاوار آن است، برهانند.
• ولى نيچه در بيان نظريات غلط و پليد خود فصيح و صريح است.
• زبان رمز آميز و شاعرانه اش تفكر او را كه باندازه كافى پيگير و خوش پيوند است، نمى پوشاند.

6

• اين تفكر كه از منبع بهيمى و خودپسندانه روح انسان، از "چشمه تيره" جوامع مبتنى بر بهره كشى و فرمانروائى و پيشوائى برخاسته است، تفكري است زشت و بهيمى كه در يك انسان ـ به معناى جدى اين كلمه ـ حد اعلاى غضب و نفرت را بر مى انگيزد.
• زيرا تار و پود آن از هارترين خودخواهى هاى شخصى و ملى بافته شده است.

7

• مسئله اى كه نيچه مطرح كرد و پاسخ خود را بدان داد، يعنى مسئله ملاك وظائف انسانى در برابر جامعه و تاريخ، مسئله اي است بغرنج.

• اينجا گرهگاه عمده ترين مسائل اخلاق، عمده ترين مسائل رفتار اجتماعى بشر است.


8

• پاسخ نيچه از يك جهت واكنش افراطى در قبال فلسفه تسليم و رضا، عشق به همه، به دشمن، عدم مقاومت در قبال بد، پاسخ ندادن شر با شر، نفى دربست اعمال قهر و مقابله مسيحانه قهر با مهر است، يعنى واكنشى است در قبال تمام آن اخلاقياتى كه مذهب و عرفان كهن تا تولستوى گرى و گانديسم معاصر از آن ناشى مى شوند.

9

• اين مسئله در اخلاق به صورت دو حكم بنيادى "انسان گرگ انسان است" و "انسان خداى انسان است" مطرح شده است.
• مسئله "مهر" و "قهر"
• مسئله "محبت" و "قدرت"

ادامه دارد
ویرایش متن از تارنمای دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر