۱۳۹۱ فروردین ۲۵, جمعه

کمونیست ها امروز (24)

شعور طبقاتی عبارت است از «خودآگاهی» هر سوبژکت تاریخی عام
مفهوم موقعیت طبقاتی، اما هرگز نمی تواند «بطور اوتوماتیک» در میان توده های تحت سلطه تشکیل شود.
شعور شورشی نسبت به وضع خاص واکنش نشان می دهد، بی آنکه وضع خاص یاد شده را با فرم های وجودی و حرکتی عام نوع جامعه و با اوضاع خاص قربانیان دیگر و انواع دیگر در رابطه متقابل و در وابستگی متقابل ببیند!

پروفسور هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطانپور

بخش اول
منافع طبقاتی و شعور طبقاتی

• طبیعی است که نارضایتی های تلنبار شده، روزی سد سکوت را در هم بشکنند.
• همیشه چنین بوده است.
• در این طغیان ها، تضادهای جامعه خود را عیان می سازند.
• این طغیان ها نتیجه تجربه شخصی ستم، سرکوب، استثمار، حقکشی و بیداد از سوی توده ها ست.
• از قیام های بردگان در روم باستان (اسپارتاکوس)، شورش های بی خانمانان در قرون وسطی و جنگ های دهقانی در عصر جدید تا قیام معروف دباغان شلزی، ما با تعدادی از مبارزات طبقاتی قهرآمیز آشنا شده ایم که تقریر یافته اند.

• ایدئولوژی های سرپوشگذار، که طبقات حاکمه بوسیله آنها هژمونی (سرکردگی) خود را در ضمیر توده ها نشا می زند و آنها را به پذیرش مناسبات حاکم وامی دارد، بالاخره روزی و در جائی اثربخشی خود را از دست می دهند و با مقاومت توده ها روبرو می شوند.

• تمکین به برخی از حقوق اجتماعی به عنوان وسیله اشاعه رفرمیسم و اوپورتونیسم سیاسی میان توده های تحت سلطه، از کارآئی همیشگی برخوردار نیست.
• تضاد درونی سیستم دیر یا زود شعله ور می شود.

1

• مفهوم موقعیت طبقاتی، اما هرگز نمی تواند «بطور اوتوماتیک» در میان توده های تحت سلطه تشکیل شود.

2

• شعور شورشی نسبت به وضع خاص واکنش نشان می دهد، بی آنکه وضع خاص یاد شده را با فرم های وجودی و حرکتی عام نوع جامعه و با اوضاع خاص قربانیان دیگر و انواع دیگر در رابطه متقابل و در وابستگی متقابل ببیند.

3

• برخلاف نارضایتی و انتقاد خودپوی صرف، که بنا بر تضاد، ستم و استثمار شخصا تجربه شده شعله ور می شود، شعور طبقاتی دوره دیده و آموزش دیده، این تجربه های شخصی را بمثابه نمودهائی از ماهیت سیستم اجتماعی حاکم تلقی می کند و آن را با نوع تصاحب حاصل کار توده ها در پیوند قرار می دهد.

• مراجعه کنید به دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• عوضی گرفتن شعور طبقاتی با بیان خودپوی منافع بطور طبقاتی مشروط را لنین ـ همانطور که اشاره شد ـ با صراحت تمام توضیح داده است.

• مفهوم طبقه، خود، نتیجه یک تعمیم تئوریکی است، که انتزاع فرم های نمودین مربوط به حیات اجتماعی را و فرمولبندی شاخص های ماهوی روند اجتماعی شدن را پیش شرط قرار می دهد.

4

• شعور طبقاتی عبارت است از «خودآگاهی» هر سوبژکت تاریخی عام، سوبژکتی که آن را نمی توان بمثابه جمع ریاضی ساده و آماری میانگین سوبژکت های پسیکولوژیکی منفرد تلقی کرد.
• بلکه برعکس، هر سوبژکت منفرد، بدلیل انتزاع تعمیم های تئوریکی خود از خیل تجارب خاص خویش، از شعور طبقاتی ـ بمثابه عام ـ چنان عقب می ماند، که آن را بمثابه یکی از خاصیت های (یکی از مظاهر خاص) این عام تلقی می کند.

• این فاصله را می توان در تئوری از میان برداشت، اما به قیمت کاستن از محتوای آن، از طریق عمده کردن تجارب شخصی.
• دگماتیسم دستور العمل ها و شعارهای انتزاعی «بیگانه با زندگی» و متمایل به فرم های تحقق بوروکراتیکی، نشانه های قطع رابطه تئوری با تجارب است.

5

• از سوی دیگر، پیاده کردن تئوری در پراتیک روزمره، همواره با مسخ و مثله و مخدوش کردن های دورنمائی اجتناب ناپذیر ناشی از نقطه نظرهای تجربی ـ فردی پیوند دارد، نقطه نظرهای تجربی ـ فردی ئی که تئوری به هنگام پیاده شدن، به آنها استناد می جوید.

• این امر به انحرافات سوبژکتیویستی در اکتیویسم بی واسطه سازمانی افراد منجر می شود.

• مراجعه کنید به سوبژکتیویسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

6

• روند تشکیل شعور طبقاتی باید از پل صراط این دو خطر مسخگر عبور کند.
• این شعور اعتلا یافته به سطح تئوریکی «کارگر کل جامعه» ، یعنی شعور عام یک «شخص انتزاعی» است که خود را در «اشخاص طبیعی» خاص نمودار می سازد.


پایان بخش اول فصل چهارم
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر