۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

کمونیست ها امروز (23)

مبارزه طبقاتی از بالا

پروفسور هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطانپور

کسی که بطور اوبژکتیف (عینی) به طبقه کارگران مزدبگیر تعلق دارد، می تواند بطور سوبژکتیف (ذهنی) نسبت به طبقه سرمایه دار احساس همبستگی کند.
در اینگونه موارد است که از «شعور کاذب» سخن می رود.
ساختار طبقاتی جامعه، نه تنها نشاندهنده تمایزمندی عملکردی و مالکیت است، بلکه علاوه بر آن، به سبب مناسبات مالکیت، حاکی از سیستم حاکمیت است.
طبقه حاکمه هرچه بیشتر بتواند، به مبارزه طبقاتی از بالا سرپوش نهد و هر چه بهتر بتواند مانع تحریک مبارزه طبقاتی از پائین گردد، به همان اندازه موفق تر خواهد بود.
مفهوم موقعیت طبقاتی، اما هرگز نمی تواند «بطور اوتوماتیک» در میان توده های تحت سلطه تشکیل شود.
شعور شورشی نسبت به وضع خاص واکنش نشان می دهد، بی آنکه وضع خاص یاد شده را با فرم های وجودی و حرکتی عام نوع جامعه و با اوضاع خاص قربانیان دیگر و انواع دیگر در رابطه متقابل و در وابستگی متقابل ببیند.

فصل چهارم
مبارزه طبقاتی

پیشگفتار

• علما و سیاستمداران بورژوائی، به قبول این حقیقت امر حاضر نمی شوند، که ما در جامعه طبقاتی بسر می بریم.
• جامعه شناسان خبره حتی از آوردن واژه «طبقه» بر زبان پرهیز می کنند و به جای آن، از لایه بندی اجتماعی و چه بسا از «جامعه طبقه متوسط همتراز» دم می زنند.

• این هراس از استعمال مفهوم کلاسیکی علوم اجتماعی قابل توجه است.

• در این حساسیت و آلرژی ترمینولوژیکی (اصطلاح شناسی) مسئله ای اجتماعی در تب و تاب مدام است.

• به پستو راندن آموزش مبارزه طبقاتی از سوی جامعه شناسان، بهانه لازم را در اختیار سیاستمداران قرار می دهد.
• اما در پستو شاهکارهای فراموش شده دیگری هم یافت می شوند که خبره ها حاضر به قدرشناسی از آنها نیستند.
• اما هر منتقد صاحب نظر پی می برد، که پرهیز حضرات از بر زبان راندن مفهوم طبقه، خود نشانه وجود کماکان جامعه طبقاتی است.
• مفهوم طبقه را باید در درونمایه حکمی علمی اش بکار برد.
• آسانتر می توان، پس از ساختن هیولای هراس انگیز خود، هیولای هراس انگیز موجود را به گور سپرد.
• بدین طریق است که بسیاری از منتقدین ـ امروز ـ جامعه شناسی مارکسیستی را کهنه تلقی می کنند و با خیال راحت به آسانی بگور می سپارند.

1

• طبقه (و منظور از طبقه همواره طبقه اجتماعی است، زیرا مفهوم طبقه در علم منطق و در مسابقات ماشین سواری و غیره هم به کار می رود)، در وهله اول، یک مفهوم اقتصادی است.

• جلد سوم «کاپیتال» می بایستی به توضیح ساختار طبقاتی جامعه کاپیتالیستی اختصاص یابد.

• در این جلد «کاپیتال» می بایستی ماهیت طبقه توضیح داده شود.

• این جلد را مارکس نتوانست به پایان برد.


• اما از مقدمه این جلد، بروشنی معلوم می شود که مفهوم طبقه با فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی در پیوند است:

• «صاحبان نیروی کار صرف، صاحبان سرمایه و صاحبان زمین، که منبع درآمدشان را دستمزد، سود و اجاره تشکیل می دهد، یعنی کارگران، سرمایه داران و زمینداران، سه طبقه بزرگ جامعه مدرن مبتنی بر شیوه تولید سرمایه داری را تشکیل می دهند.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 25، ص 892)

• مارکس در جملات فوق الذکر، با اشاره به فرم های گذار و فرم های میانی، میان طبقات اجتماعی تمایز قائل می شود، آن سان که طبقات بطور خالص و بی غل و غش در مقابل هم قرار داده نمی شوند.
• مارکس در جای دیگر، به این نکته اشاره می کند که طبقات حاکم، اعضای طبقات تحت سلطه را وابسته خود می سازند و بدین طریق به تحکیم موضع طبقاتی خود نایل می آیند.
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 25، ص 614)

• کسی که بطور اوبژکتیف (عینی) به طبقه کارگران مزدبگیر تعلق دارد، می تواند بطور سوبژکتیف (ذهنی) نسبت به طبقه سرمایه دار احساس همبستگی کند.
• در اینگونه موارد است که از «شعور کاذب» سخن می رود.

2

• مفهوم طبقه حاوی جنبه سیاسی است که با محتوای اقتصادی اش در پیوند بیواسطه قرار دارد:
• طبقات اقتصادی، که ضرورتا در جامعه واحد و تضادمندی با هم زندگی می کنند، با تأثیرگذاری بر یکدیگر، خصلت سیاسی کسب می کنند.
• بدین طریق است، که طبقه معنای سیاسی کسب می کند و مبارزه طبقاتی به عرصه کشمکش های سیاسی کشانده می شود.
• زیرا ساختار طبقاتی جامعه، نه تنها نشاندهنده تمایزمندی عملکردی و مالکیت است، بلکه علاوه بر آن، به سبب مناسبات مالکیت، حاکی از سیستم حاکمیت است.

• بخش بزرگی از اعمال بطور طبقاتی مشروط گشته طبقه حاکمه، به قصد حفظ و توسعه سیستم حاکمیت موجود انجام می گیرد، سیستمی که ضامن قدرت این طبقه است.

• وسایل اعمال حاکمیت به قصد حفظ سیستم موجود به شرح زیرند:

الف

• تمرکز قدرت سیاسی در چارچوب مؤسسات دموکراتیک و همچنین در خارج از آنها

ب
• حفظ امتیاز آموزشی ـ پرورشی
ت

• تضمین دستگاه قضائی طرفدار طبقه حاکمه

پ
• تحریف دلبخواه افکار عمومی

• مراجعه کنید به مانی پولاسیون در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• این فقط بمثابه مشت نمونه خروار است، تا نشان داده شود که ادعای «همترازی تفاوت های طبقاتی» یاوه ای بیش نیست.
• ادعای وجود «همترازی» میان طبقات مختلف، همواره بر بنیان سهیم بودن همه افراد در رفاه عمومی (حداقل در کشورهای متروپول و فقط در این کشورها) استوار می شود.
• تخریب روزافزون شبکه کمک های اجتماعی، حتی در کشورهای صنعتی ثروتمند، این دلیل را هم از دست مدعیان خواهد گرفت، اگر چه هنوز محو «همترازی» از مرز تحمل مردم نگذشته است.

3

• مسئله طبقات ـ اما ـ اصلا ربطی به مسئله «همترازی» کذائی ندارد.
• مسئله این است که شرکت بلحاظ سیاسی انسان ها در روندهای اجتماعی بنا بر موقعیت اقتصادی متفاوت آنها تنظیم می شود.
• اعضای طبقه حاکمه می توانند با جامعه موجود هویت خود را تعیین کنند، جامعه ای که حد اعلای خودمختاری و خودشکوفائی را ارزانی آنها می دارد:
• آنها از خیلی جهات، به اندازه ای که دلشان می خواهد، آزاد اند.

• اعضای طبقات تحت سلطه، اما برعکس، از تصمیم گیری در باره روند تحول جامعه تا حدود زیادی و بطور کلی بر کنار می مانند و فقط به میزانی از امکانات خودمختاری و خود شکوفانی برخوردار می شوند که در چارچوب نظام اجتماعی حاکم، در اختیارشان گذاشته می شود و یا در اثر مبارزه بدست می آورند:
• آنها به اندازه ای آزادند، که اجازه دارند.

• طبقه حاکمه باید (اگر بخواهد که طبقه حاکمه باشد) طبقه تحت سلطه را از سهیم شدن تمام عیار در تصمیم گیری های اجتماعی باز دارد، یعنی ماانع برخورداری آن از کلیه اهرم های قدرت گردد.

4

• «مبارزه طبقاتی از بالا» همیشه در جریان است، اگرچه اغلب با تسلیحاتی صورت می گیرد که بیرحمی آن را پرده پوشی می کنند.

• طبقه حاکمه هرچه بیشتر بتواند، به این مبارزه طبقاتی از بالا سرپوش نهد و هر چه بهتر بتواند مانع تحریک مبارزه طبقاتی از پائین گردد، به همان اندازه موفق تر خواهد بود.

• امروزه توسل به وسایل نفوذ ایدئولوژیکی از ظرافت خارق العاده ای برخوردار است و امکان سرپوش نهادن بر مبارزه طبقاتی از بالا، بیش از هر زمان دیگر، پدید آمده است.
• سرپوش نهادن بر مبارزه طبقاتی از بالا، با استفاده از نفوذ مذاهب کلیسائی، اما همیشه رواج داشته است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر