۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

چپ هرگز نباید ایده ملت را به دیگران واگذار کند! (1)

برج ملت در پاریس

دومه نیکو لوسوردو (متولد 1941)
پروفسور فلسفه در دانشگاه (اوربینو)
او در همکاری با (هانس هاینتس هولتس) انتشار مجلهً (توپوس) ـ خدمات بین المللی به تئوری دیالک تیکی ـ را به عهده دارد.
آثار:
امانوئل کانت ـ آزادی، حقوق و انقلاب (1987)
هگل و ارثیهً آلمانی، فلسفه و مسایل ملی انقلاب و ارتجاع (1981)
هگل و بیسمارک. انقلاب 48 و بحران فرهنگ آلمانی (1993)
همبود، مرگ، هایدگر و ایدئولوژی جنگ (1995)

مبارزه بر سر کلمه ای کلیدی
پروفسور دکتر دومه نیکو لوسوردو
سرچشمه:
www.kommunisten.at
4 ژوئیه 2008
برگردان شین میم شین


• سرگرمی ئی وجود دارد که در میان روشنفکران از محبوبیت خارق العاده ای برخوردار است و می توان آن را بازی با آنالوژی ها (مترادف ها) و یا همنوائی ها نام داد.

• سه سال پیش، کتابی از گوتس علی بحث وسیعی را به اره انداخت که با رضایت خاطر خاصی مائده ای را کشف کرده بود و اعلام می کرد:

• او به اشتراک زبانی خاصی میان چپگرایان و لاشخورهای «رایش سوم» پی برده بود:
• آنها (پدران چپگرایان سال های 68. مترجم) هم بسان اینها خواهان «دولت اجتماعگرا» و «سوسیالیسم» بوده اند.

گوتس علی (1947)
مورخ و ژورنالیست آلمانی
موضوع بررسی:
اویتانازی
هولوکاوست
دیکتاتوری ناسیونال ـ سوسیالیستی
برنده جوایز:
هاینریش من (2003)
ماریون ساموئل (2004)
صلیب خدمت به آلمان (2007)
آثار:
مبارزه ما (1968)
تعقیب و کشتار یهودیان بوسیله آلمان نازی (2007)
صدای مردم (تردید و اعتماد به پیشوا در ناسیونال آ سوسیالیسم)
نژاد و طبقه (2003)
قدرت، روح، جنون (تداوم تفکر آلمانی) (1999)
پیش اندیشان آدمکشی (آوشویتس و نقشه آلمانی برای نظم اروپای نوین) (2004)
ثبت بی وقفه (شمارش، شناسائی، حاشیه رانی در ناسیونال ـ سوسیالیسم) (2000)

• با توجه به این آنالوژی ها و یا همنوائی ها خطر آن می رفت که کسانی که خواهان «دولت اجتماعگرا» و «سوسیالیسم» بودند، به دار و دسته هیتلر شبیه قلمداد شوند.

1
بازی با همنوائی ها

• «حزب ناسیونال ـ سوسیالیستی کارگری آلمان» هم در واقع، از همان آغاز تأسیس، خود را «حزب سوسیالیستی» «کارگران» معرفی می کرد و بی دلیل نبود که پرچم سرخ می افراشت.

• اما همان طور که گوتس علی هم شخصا اعتراف می کند، «دولت اجتماعگرا» و یا «سوسیالیسم» «رایش سوم» نه برای همه مردم، بلکه برای «نژاد برتر» بود.

• «سوسیالیسم رایش سوم» نه سوسیالیسمی برای همه مردم، بلکه «سوسیالیسم مختص دارندگان خون پاکیزه و تر و تمیز» بود.


• وقتی هم که آلفرد روزنبرگ ـ ایدئولوگ نازی ـ «افکار دولت نژادی» را جشن می گرفت، پرچم سرخ تحریف شده با صلیب شکسته را برنمی افراشت.
• بلکه از دول متحده مثال می آورد که «این کشور پر جلال و جبروت فردا» تشکیل خواهد داد که در جنوبش بویژه سلسله مراتب نژادی ریشه های تنومند دارد و سیاه پوستان همیشه همچنان نژاد نیمه برده را تشکیل داده اند.

• هیتلر به نوبه خود، تصرف و تسخیر اروپای شرقی را بنا بر مدل گسترش طلبی نژاد سفید و بنا بر مدل ایالات متحده امریکا در غرب تصور می کرد:
• آنجا که تقلیل سکنه بومی اراضی پهناوری را از بنی بشر جارو می کند و پرولتاریای سفید پوست بس می کنند که پرولتر باشد و به اربابان زمیندار بدل می شوند.

• در چنین کشوری هم تا حدود معینی «دولت اجتماعگرا» و یا «سوسیالیسم مختص صاحبان خون پاکیزه و تر و تمیز» تشکیل می شود که در شیپورهای تبلیغاتی «رایش سوم» بی وقفه دمیده می شود.


• اما بنیان ایدئولوژی نازی که همه چیز حول آن می چرخد، از چه قرار است؟

• آیا اینجا سخن از ایده «دولت اجتماعگرا» و «سوسیالیسم» است و یا صحبت از «افکار نژادی» و طرفداری از حاکیت مطلق «خون پاکیزه و تر و تمیز» است؟

• در بازی با آنالوژی ها و همنوائی ها کافی است که کلمه واحدی بیابی، ایزوله اش کنی و بکمک آن تیر خود را به قلب هدف بنشانی.

• گوتس علی طرز تفکر خود را بروشنی فرمولبندی می کند:
• «در مرحله پایانی جمهوری وایمار بسیاری از کسانی که بعدها جزو دار و دسته های ناسیونال ـ سوسیالیستی شدند، تجارب کمونیستی و سوسیالیستی گرد اورده بودند.»

• «حزب ناسیونال ـ سوسیالیستی کارگری آلمان» خود را هم « ناسیونال» و هم «آلمانی» تلقی می کرد و توماس واگنر در (جهان جوان، 17 ژوئیه 2008) به همین دلیل بازی با آنالوژی ها و همنوائی ها را به طرز دیگری ادامه می دهد:
• اکنون کسانی که از ملت دم می زنند، مورد سوء ظن قرار خواهند گرفت و به استفاده از زبان «رایش سوم» متهم خواهند شد.
• حزب هیتلر در واقع نمی خواست که حزب «آلمانی» باشد، بلکه می خواست حزب «آریائی» باشد و این بدان معنی است که از همان آغاز در صدد تفرقه افکنی در ملت آلمان بوده است.

• «حرامزاده های کشور منزه و پاک»، یعنی کودکانی که نتیجه ازدواج سربازهای فرانسوی اشغالگر با منشاء افریقائی با زنان آلمانی بوده اند، یهودی ها، کولی ها و همه کسانی که در «ننگ نژادی» مقصر بوده اند و به نحوی از انحاء با نژاد پست سر و کار داشته اند، مورد تصفیه و تعقیب قرار گرفتند.

• بعد نوبت به سوسیالیست ها و کمونیست ها و همه کسانی رسید که «ننگ نژادی» را تحمل می کردند و یا مورد حمایت قرار می دادند.

• بر پیشانی همه آنها بدون استثناء، مهر «بلحاظ نژادی بیگانه» زده شد و تعقیب شان سازمان داده شد.

• «ملت» و «نژاد» هرگز معنی یکسانی نداشته اند:
• «ملت» مبتنی است بر ایده برابری شهروندان.
• «نژاد» مبتنی است بر ایده نابرابری شهروندان.

ژوزف آرتور گوبین (1816 ـ 1882)
دیپلمات، نویسنده و تئوریسین تئوری نژاد آریا
مؤلف «بحثی راجع به نابرابری نژادهای انسانی» (1853 ـ 1855)

• تئوریسن نژادی فرانسوی به نام آرتور گوبین پیشاپیش به این حقیقت امر وقوف داشته است:
• او در کتاب خود، تحت عنوان «بحثی راجع به نابرابری نژادهای انسانی» (1853 ـ 1855) تمامت نفرت خود را نسبت به کلمه «میهن» بالا می آورد:
• کلمه «میهن» مارش (رژه) «توده» را تقدیس می کند و «آمیزش قومی» را مشروعیت می بخشد.
• ما با مقوله ای سر و کار درایم که به انقلاب فرانسه تعلق داشته است.

• اشپنگلر در سال 1933 ایده زیر را عربده می کشد:
• «این برابری بود که بانگ «زنده باد ملت» را طنین افکن کرد!»

الفرد روزنبرگ (1892 ـ 1946)
سیاستمدار و ایدئولوگ حزب نازی
مؤلف آثار نژادپرستانه
مسئول ژرمانیزه کردن اروپای شرقی و قتل عام یهودیان
در دادگاه نورنبرگ به اعدام محکوم شد.

• تئوریسین نژادی ناسیونال ـ سوسیالیسم، یعنی شخص شخیص الفرد روزنبرگ «طرفدرای از ناسیونالیسم در خود» را بشدت محکوم می کرد:
• «شعار حق تعیین سرنوشت خلق ها» ـ بطور عام ـ به «همه عناصر پست در کره زمین حق برخورداری از آزادی قائل می شود.»

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر