۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

مارکس و تئوری حقوق بشر (1)

پروفسور دکتر هرمان کلنر (1926)
فیلسوف حقوقی برجسته مارکسیست آلمان
عضو انجمن لایب نیتس
فعال در فروم مارکسیستی حزب چپ
مؤلف کتب بیشمار

مارکس و تئوری حقوق بشر
پروفسور دکتر هرمان کلنر
دفاتر مارکسیستی (3، 1991)
برگردان میم حجری

1
مارکس دشمن حقوق بشر؟


• فشرده ترین مطلبی که مارکس در باره «حقوق بشر» نوشته، عبارت است از «راجع به مسئله یهودی ها»
• او حدود یک سال بعد در کتاب «خانواده مقدس» جمعبندی ئی از آن به عمل می آورد.

• مارکس 25 ساله، اینجا نسبت به حقوق بشر و حقوق شهروندی رایج در اواخر قرن هجدهم
موضع ماهیتا انتقادی دارد.

• مراجعه کنید به حقوق اولیه، حقوق بشر و حقوق شهرندی در دایرة المعارف روشنگری

• او در این رابطه تنها از «حقوق به اصطلاح بشر» سخن می گوید.

• اکنون برخی ها با برداشت شتابزده و کوته بینانه از این نوشته به راه افتاده اند و ادعا می کنند که ایده حقوق بشر برای مارکس ایده ای بیگانه بوده، تازه اگر بزرگواری به خرج دهیم و مارکس را دشمن حقوق بشر محسوب نکنیم.

• اینکه چه علاقه سوزانی در این زمینه وجود دارد که پس از به گور سپردن سیستم اجتماعی اروپای شرقی از آلمان دموکراتیک تا اتحاد شوروی، فاتحه ای هم بر مارکسیسم ـ به عنوان تئوری ضد کاپیتالیستی ـ خوانده شود، احتیاج به توضیح ندارد.

• علاقه مندان سینه چاک «حقوق بشر» کذائی اما نه تزی را رد می کنند و نه قادر به اثبات تزی اند.

• از سوی دیگر اما کوته بینانه است که به گنجینه معارف مارکس با اشتراط تاریخی اش، با چشم باز حتی الامکان سر زده نشود تا مانع دگماتیزه کردن آن گردد.


• شکی نیست که مارکسیسم دگماتیزه گشته، یعنی مارکسیسم غیر مارکسیستی، به حال و هوای روشنفکرانه شکست سیستم اجتماعی اروپای شرقی تعلق دارد.

• اما قبل ورود به بررسی تزهای صریح و روشن، نباید ناگفته گذاشته شود که مارکس نه در سال 1843 و نه بعدها نه مخالف آماجگذاری مبتنی بر حقوق بشر بوده و نه مخالف حقوق سیاسی شهروندی سال های (1789 ـ 1793) بوده است.
• بلکه درست برعکس!


نمونه ای از تعقیب و بازداشت مارکس در پاریس

• مارکس از همان نخستین مقالاتش مبارز پرشور در راه آزادی مطبوعات، قانونیت، آزادی های پارلمانی، استقلال قوه قضائیه، آزادی حرفه ها و سندیکاها، آزادی پژوهش و آموزش و تدریس، آزادی تبعیت از وجدان در عمل و اندیشه، آزادی مذهب، آزادی تجمع و غیره بوده و درست به همین دلیل، خود قربانی سانسور، سرکوب، مصادره، تبعید و پیگرد رسمی بوده است.

• البته مارکس در عین حال، بر آن بود که با این حقوق شهروندی نمی توان به آماج حقوق بشر، یعنی تشکیل جامعه ای از افراد آزاد نایل آمد.

• اما درست برعکس، این باور جزو تصورات مؤلفین حقوق بشر در دوره انقلاب بورژوائی فرانسه بوده و درست همین توهم مورد قبول جنبش کارگری آغازین بوده است.

• در اساسنامه «انجمن دادگران» (1838) که بعد به «انجمن کمونیست ها» بدل شد، در ماده سوم، هدف انجمن به شرح زیر تعیین می شود:

• «تحقق قوانین اساسی مندرج در حقوق بشر و حقوق شهروندی!»

• در این حقوق شهروندی ما با لیست اصول ماده بندی شده فلسفه روشنگری اروپا سر و کار داریم، که در تمامت محتوای خود به نفی هر فرم نمودین فئودالیته می پردازد:

1

• به جای ساختار طبقاتی به میراث مانده در جامعه با امتیازات مادر زادی، اکنون می بایستی تفاوت های مبتنی بر سودمندی مشترک اعضای جامعه قرار گیرد که در برابر قانون برابرند.

2

• به جای خودمختاری سلاطین، اکنون می بایستی خودمختاری خلق قرار گیرد.

3

• به جای مذهب دولتی تاکنونی، اکنون می بایستی آزادی دین و مذهب، آزادی نظر و عقیده و آزادی مطبوعات قرار گیرد.

4

• به جای اینکه کارمندان دولتی برای خلق تعیین تکلیف کنند، اکنون می بایستی خلق برای کارمندان تعیین تکلیف کند.

5

• اکنون ادارات می بایستی تابع نمایندگی های خلق باشند و نمایندگی ها تابع قوه مقننه.

6

• قوه قهریه دولتی اکنون می بایستی به زنجیر حقوق (قوانین) بسته شود:

1

• کسی نباید با بی اعتنائی به قانون مجازات شود.

2

• در صورت تردید در مورد محکومین، باید از دارائی آنها در مقابل مالیات بندی غیرقانونی حفاظت به عمل آید و از سلب مالکیت آنها بدون جبران خسارت خودداری شود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر